تشکیل بانک ژنتیک برای بررسی‌های ژنتیکی و اپی‌ژنتیکی در اختلال‌های روانپزشکی

در بیشترکشورهای پیشرفته جهان بانک‌های بافتی، اسید دئوکسی‌ریبونوکلئیک و اسید ریبونوکلئیک برای بررسی های ژنتیکی در انواع اختلال های پزشکی ساخته شده تا با تصویب پروژه‌ای پژوهشی نمونه‌ها به پژوهشگران واگذار گردد و از هدررفتن وقت و هزینه برای آماده‌سازی هر پروژه جلوگیری شود. در این بانک‌ها بیماران بر پایه معیارهای تشخیصی بین‌المللی به‌دقت ارزیابی می‌شوند. از این رو جمع‌بندی یافته‌ها از توافق‌پذیری بالاتری نسبت به پژوهش‌های پراکنده برخوردار بوده و امکان انجام بررسی‌های فراتحلیل بر روی یافته‌های به‌دست آمده در آزمایش‌های گوناگون فراهم می‌شود. روش: برای ساخت چنین بانکی برای اختلال‌های روانپزشکی در جامعه ایرانی، پس از روشن‌سازی هدف‌ها و گرفتن رضایت‌نامه از بیماران و انجام مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلال‌های محور یک DSM-IV SCID-I))، 300 نمونه بزاقی به‌کمک کیت اوراژن اسید دئوکسی‌ریبونوکلئیک گردآوری شده و داده‌های جمعیت‌ شناختی، سابقه خانوادگی، زمان شروع و طول بیماری، داروهای مصرفی و مانند آنها در پرونده بیماران ثبت گردید و امکان ارتباط با آنها برای تکمیل اطلاعات و بررسی سیر بیماری فراهم شد. یافته‌ها: بانک نمونه بزاقی برای استخراج اسید دئوکسی‌ریبونوکلئیک از 300 بیمار روانپزشکی شامل اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنیا، اختلال افسردگی اساسی، اختلال وسواسی- اجباری و اختلال بیش فعالی با کمبود توجه از میان بیماران بیمارستان‌های روانپزشکی، هم‌چنین سی تن از بستگان درجه اول بیماران دچار اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا و 100 نفر به عنوان گروه گواه که با دو گروه پیشین همتا سازی شده بودند گردآوری شد. نتیجه‌گیری: امکان اهداء نمونه های اسید دئوکسی‌ریبونوکلئیک برای بررسی‌های ملی یا بین‌المللی فراهم شده است.

عوامل خطر و محافظت‌کننده سوء‌مصرف مواد در دانش‌آموزان دبیرستانی

پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل خطر و محافظت­کننده سوءمصرف مواد دانش­آموزان دبیرستانی انجام شد. روش: 1124 آزمودنی (573 پسر و 551 دختر) به روش نمونه­گیری طبقه­ای و خوشه‌ای چندمرحله­ای از دبیرستان­های شهر تهران انتخاب شدند. ابزارهای زمینه­یابی دارو و الکل آمریکا، زمینه­یابی برنامه­ریزی برای پیش­گیری، پرسش­نامه پاسخ­های مقابله­ای بلینگز و موس، نسخه آموزشگاهی پرسش­نامه عزت­نفس کوپراسمیت،­ پرسش­نامه تجدیدنظرشده دلبستگی کولینز- رید و پرسش­نامه بهر هیجانی بار- اون برای گردآوری داده­ها به­کار برده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها به روش آزمون t، F، 2c تحلیل رگرسیون لوجستیک و آزمون نسبت بخت انجام شد. یافته­ها: میان آزمودنی­های مصرف­کننده و غیرمصرف­کننده مواد در راهبردهای مقابله­ای، عزت­نفس، سبک دلبستگی، بهر هیجانی، جو ­خانوادگی و مصرف مواد ­مخدر به­وسیله پدر و مادر تفاوت معنادار وجود داشت. نسبت بخت مصرف مواد برای آزمودنی­هایی که اعضای خانواده آنان مواد مصرف می­کردند، نسبت به سایر آزمودنی­ها، در مورد پسران 11 و در مورد دختران 63/1 بود. نتیجه­گیری: یکی از مهم­ترین دستاوردهای سال­­های اخیر در حوزه نظریه­پردازی و سیاست­گذاری برنامه­های پیش­گیری از سوء­مصرف مواد، تأکید بر عوامل خطر و محافظت­کننده به منزله یک چارچوب توصیفی و پیش­بین است. پژوهش حاضر بر عوامل خانوادگی، عزت‌نفس، بهر هیجانی و راهبرد‌های مقابله­ای در این زمینه تأکید کرد.

تحمل‌نکردن بلاتکلیفی و نگرانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی- اجباری

هدف پژوهش حاضر مقایسه مؤلفه­های شناختی تحمل­نکردن بلاتکلیفی و نگرانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی- اجباری و افراد سالم بود. روش: از سه گروه بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و افراد سالم، هریک 31 نفر به روش نمونه­گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ها مقیاس تحمل­نکردن بلاتکلیفی (IUS) و پرسش­نامه نگرانی ایالت پن (PSWQ) به­کار رفت. داده­ها به روش تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) تحلیل شدند. یافته­ها: در دو خرده­مقیاس «تصور نااطمینانی به ناتوانی برای عمل­کردن منجر می­شود» و «نااطمینانی پریشان­کننده و آشفته­کننده است»، هم­چنین از نظر نگرانی آسیب­شناختی میان سه گروه تفاوت وجود داشت (0001/0p<). در نمره کل تحمل‌نکردن بلاتکلیفی و دو خرده­مقیاس «وقایع غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها دوری کرد» و «وجود نااطمینانی غیرمنصفانه است» تفاوت هر یک از دو گروه مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و وسواسی- اجباری با گروه گواه معنادار بود (0001/0p<). نتیجه‌گیری: تحمل­نکردن بلاتکلیفی یک ویژگی مشترک اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی- اجباری است و آنچه که باعث تمایز دو اختلال می­شود، راهبردهای مقابله­ای به­کاررفته برای کاهش بلاتکلیفی است.

پایایی و روایی نسخه فارسی مقیاس وسواسی- اجباری ییل- براون

هدف پژوهش حاضر، بررسی پایایی و روایی نسخه فارسی مقیاس وسواسی- اجباری ییل- براون (Y-BOCS) بود. روش: 140 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری (OCD)، به­عنوان گروه آزمایش و 30 فرد سالم، به­عنوان گروه گواه، به­صورت در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ها، افزون بر Y-BOCS، مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلال­های محور I در DSM-IV (SCID-I) و خرده­مقیاس وسواسی- اجباری سیاهه 90 گویه­ای نشانه­ها (SCL-90-R-OCS)به­کار رفت. پایایی به سه روش آلفای کرونباخ، بازآزمایی و دونیمه­سازی و روایی به­صورت ملاک هم­زمان (همبستگی با دو ابزار SCID-I و SCL-90-R-OCS) و سازه (تحلیل عامل اکتشافی) بررسی شد. در مورد هنجاریابی Y-BOCS نیز، پس از تعیین نرمال­بودن توزیع و تأیید نداشتن کجی و کشیدگی، از میانگین و انحراف معیار به‌عنوان مناسب‌ترین شاخص گرایش مرکزی و پراکنش، استفاده شد. یافته­ها: ثبات درونی دو بخش سیاهه نشانه (SC) و مقیاس شدت (SS)، به­ترتیب 97/0 و 95/0، اعتبار دونیمه­سازی برای SC و SS به­ترتیب 93/0 و 89/0 و اعتبار بازآزمایی 99/0 به­دست آمد. میان SC با SCL-90-R-OCS و SS با SCID-I همبستگی مثبت (001/0p<) وجود داشت. تحلیل عامل اکتشافی برای SC و SS به­ترتیب سه و دو عامل نشان داد. نقطه برش نُه برای تمایز بیمار/ سالم پیشنهاد شد. نتیجه­گیری: نسخه فارسی Y-BOCS برای بررسی محتوا و شدت نشانه­های وسواسی- اجباری، پایایی و روایی مناسبی دارد.

گروه‌درمانی چندبعدی اختلال وسواسی- اجباری

هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر گروه­درمانی چند­بعدی بر شدت نشانه‌های اختلال وسواسی- اجباری (OCD) بود. روش: از میان 53 فرد مبتلا به OCD مراجعه­کننده به بیمارستان امام حسین (ع) تهران، 12 نفر به گروه آزمایش و 12 نفر به گروه کنترل اختصاص یافتند. مبتلانبودن آزمودنی­ها به اختلال افسردگی اساسی، اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت تأیید شد. برای گردآوری داده­ها مصاحبه بالینی بر مبنای ملاک‌های تشخیصی DSM-IV-TR، آزمون بالینی شخصیت کتل و مقیاس وسواسی- اجباری ییل­براون (Y-BOCS) به­کار رفت.Y-BOCS پیش، میان و پس از درمان برای سنجش شدت نشانه­ها به­کار رفت. گروه­درمانی چندبعدی در 30 جلسه دوساعته، هماهنگ با برنامه درمانی کلارک و در چارچوب درمان چندبعدی لازاروس متناسب با فرهنگ اسلامی­ایرانی اجرا شد. یافته‌ها: از نمره خرده­مقیاس شدت نشانه­ها در طول درمان کاسته شد (001/0p<). نتیجه­گیری: گروه­درمانی چندبعدی طراحی­شده هماهنگ با فرهنگ اسلامی توانست در درمان نشانه­های OCD ‌مؤثر باشد.

اثربخشی روان‌نمایشگری در بهبود مهارت‌های اجتماعی و کاهش اعتیاد به ‌اینترنت در دانشجویان دختر

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روان‌نمایشگری بر بهبود مهارت‌های اجتماعی و کاهش اعتیاد به ‌اینترنت در دانشجویان دختر معتاد به‌اینترنت در دانشگاه اصفهان انجام شده است. روش: در یک طرح نیمه آزمایشی، 36 دانشجوی دختر که به‌صورت دردسترس نمونه‌گیری شده بودند به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. برای گروه آزمایش ده جلسه آموزش مهارت‌های اجتماعی با رویکرد روان‌نمایشگری اجرا شد. برای ارزیابی اعتیاد به‌اینترنت و مهارت‌های اجتماعی به ترتیب از مقیاس اعتیاد به‌اینترنت یانگ و پرسش‌نامه مهارت‌های اجتماعی بهره گرفته شد. تأثیر مداخله­ انجام‌شده به کمک پیش­آزمون، پس­آزمون و پی‌گیری یک‌ماهه ارزیابی شد. داده‌ها به کمک آزمون­های آماری ضریب همبستگی وآزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته­ها: مهارت‌های اجتماعی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به‌طور معنی‌داری (001/0p<) افزایش و میانگین نمره‌های اعتیاد به ‌اینترنت گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور معنی داری (001/0p<) کاهش یافت. نتیجه‌گیری­: تعامل‌های افراد درگروه‌های روان‌نمایشگری، مطرح‌کردن مسئله در گروه و دستیابی به راه حل نهایی توسط شخص از عوامل مؤثر در اثربخشی این مداخله است. هم‌چنین می‌توان رویکرد روان‌نمایشگری را مداخله‌ای مؤثر برای افزایش مهارت‌های اجتماعی برای معتادان به‌اینترنت دانست.

ارزشیابی برنامه ادغام بهداشت روان در سامانه مراقبت‌های بهداشتی اولیه ایران

هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی برنامه ادغام بهداشت روان در سامانه مراقبت­های بهداشتی اولیه (PHC) بود. روش: پژوهش توصیفی- مقطعی حاضر به دو روش کمی و کیفی انجام شد. 1209 نفر از جمعیت عمومی، 146 بهورز، 35 کاردان و 51 پزشک عمومی مراکز بهداشتی- درمانی مناطق زیر پوشش و غیرزیر پوشش بهداشت روان دانشگاه­های علوم­پزشکی گیلان، تهران، مشهد، ایران، کرمان و کرمانشاه، به­صورت چندمرحله­ای و به روش تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. شش پرسش­نامه آگاهی و نگرش بهورزان در مورد بیماری‌های روانی؛ عملکرد بهورزان در مورد آموزش، بیماریابی، پی‌گیری و ارجاع بیماران مبتنی بر برنامه ادغام بهداشت روان؛ آگاهی و نگرش جمعیت عمومی نسبت به بیماری‌های روانی، صرع و عقب‌ماندگی ذهنی و علل بروز این بیماری‌ها و روش‌های درمانی آنها؛ آگاهی پزشکان عمومی نسبت به درمان، ارجاع و ادغام برنامه بهداشت روان در PHC؛ عملکرد پزشکان عمومی مراکز بهداشتی­درمانی و بررسی کیفی در گروه متمرکز برای گردآوری داده­ها به­کار رفتند. داده­ها با روش­های آمار توصیفی و آزمون t مستقل تحلیل شدند. یافته‌ها: تفاوت دو گروه بهورزان زیر پوشش و غیر زیر پوشش در آگاهی (01/0≥p) و نگرش (04/0≥p)، نیز تفاوت دو گروه جمعیت عمومی زیر پوشش و غیر زیر پوشش در آگاهی (001/0≥p) و نگرش (001/0≥p) معنادار و میزان بیماریابی بهورزان در خانواده‌های زیر پوشش 25/8 در 1000 نفر جمعیت بود. درحالی­که آگاهی بهداشت روان پزشکان عمومی در مناطق زیر پوشش بالا بود، آنان در 3/34 و 6/48 درصد موارد به­ترتیب در تشخیص و درمان بیماران روان­پریش مشکل داشتند. نتیجه‌گیری: ادغام برنامه بهداشت روان در PHC، روشی مؤثر و به­صرفه است، که با نظارت و ارزشیابی مستمر، می­تواند به پیامدهای ارزشمندی بینجامد.

پایایی و روایی مقیاس خودکارآمدی جنسی- کنش‌وری نعوظی

این بررسی با هدف ارزیابی پایایی و روایی ماده‌های مقیاس خودکارآمدی جنسی- کنش‌وری نعوظی در میان دانشجویان انجام شد. روش: 115 دانشجوی مرد متأهل ساکن در خوابگاه‌های متأهلی و داوطلبان غیرخوابگاهی متأهل دانشگاه شهید بهشتی تهران که به‌روش دردسترس نمونه‌گیری شده‌بودند، به‌مقیاس خودکارآمدی جنسی-کنش‌وری نعوظی پاسخ دادند. یافته‌ها: ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس 95/0 و در پنج عامل به‌دست آمده از 82/0 تا 91/0 محاسبه شد. تحلیل عاملی اکتشافی به‌روش چرخش واریماکس و با مقادیر ویژه بیشتر از یک، پنج عامل (رابطه جنسی لذت بخش و بدون دلهره، حفظ نعوظ در طی ارتباط جنسی، اطمینان از رویارویی جنسی، رسیدن به اوج لذت جنسی و میل جنسی دوباره) را شناسایی نمود، که روی‌هم 04/74% واریانس ماده‌ها را تبیین می‌کرد. هم‌چنین بین نمره کل و پنج عامل استخراج‌شده همبستگی معنادار به دست آمد. افزون‌برآن در20 نفر از مردان خودکارآمدی جنسی بالا و در 17 نفر خودکارآمدی جنسی پایین دیده شد. نتیجه‌گیری: روانشناسان بالینی و مشاوران خانواده، با تأکید بر درمان خودکارآمدی جنسی-کنش‌وری نعوظی مردان، می‌توانند از این مقیاس برای شناسایی مراجعان مرد با مشکلات نعوظی، در فعالیت‌های آموزشی و درمانی در محیط‌های بالینی و مراکز مشاوره بهره گیرند.

پایایی، روایی و تحلیل عاملی پرسش‌نامه بی‌قراری کوهن- منسفیلد (CMAI)

برای بررسی اثربخشی روش­های دارویی و غیردارویی که با کاهش بی­قراری در بیماری‌هایی هم‌چون دمانس به‌کار برده می­شوند، به ابزار مناسبی مانند پرسش‌نامه بی­قراری کوهن- منسفیلد نیاز است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی­های روانسنجی این آزمون انجام شد. روش: در این پژوهش 100 نفر از مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر، پرسش‌نامه بی‌قراری کوهن- منسفیلد را تکمیل کردند. یافته­ها: برای ارزیابی پایایی پرسش‌نامه، هم‌زمان مراقب دیگری، آن را برای همان بیمار تکمیل کرد. با فاصله دو هفته، مراقب اصلی نیز برای بار دوم، پرسش‌نامه را برای همان بیماران پر نمود. سنجش پایایی پرسش‌نامه به‌روش بازآزمایی، دونیمه‌سازی و آلفای کرونباخ به‌ترتیب ضرایب 99/0، 92/0 و 82/0 به‌دست داد. برای محاسبۀ روایی نیز از شاخص­های روایی همگرا و همسانی نظر ارزیاب­ها و روایی سازه (تحلیل عاملی) بهره گرفته شد. نتایج تحلیل عاملی به‌کمک روش­های مؤلفه­های اصلی چرخش واریماکس نشان داد که این پرسش‌نامه دارای چهار عامل رفتارهای پرخاشگرانه، رفتارهای غیرپرخاشگرانه، پرخاشگری کلامی و رفتارهای پنهان‌کارانه است. این عوامل بیش از 77/72% از واریانس کل را تبیین می­کنند. روایی همگرای این پرسش‌نامه با محاسبه ضریب همبستگی زیرمقیاس­های این پرسش‌نامه با یکدیگر و با کل پرسش‌نامه تأیید شد. این ضرایب از 43/0 تا 90/0 در نوسان و معنادار بودند (01/0p<). نتیجه‌گیری: با درنظرگرفتن نتایج پژوهش، می­توان بیان کرد که پرسش‌نامه بی­قراری کوهن- منسفیلد به‌طور کلی می­تواند ابزاری معتبر و پایا در ارزیابی بی­قراری در جمعیت بیماران ایرانی مبتلا به آلزایمر باشد.

روند مشاوره‌های روانپزشکی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص)

هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت مشاوره‌های روانپزشکی و تغییرات آن در یک دوره سه‌ساله در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) بود. روش: مشاوره‌های روانپزشکی درخواست­شده از بخش­های گوناگون بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) از بهمن 1385 تا پایان اسفند 1388 به­صورت گذشته­نگر بررسی و ویژگی­هایی مانند جنسیت بیمار، دلیل درخواست مشاوره، بخش درخواست­کننده مشاوره، تاریخ درخواست و انجام مشاوره و تشخیص روانپزشکی ثبت شد. داده­ها به روش آزمون­های t و 2c تحلیل شدند. یافته‌ها: در طول مدت بررسی، 09/1 درصد کل بیماران بستری­شده، درخواست مشاوره روانپزشکی داشتند. بیشترین مشاوره‌ها از بخش داخلی درخواست شده بود. نشانه­های روانپزشکی (55 درصد) و نشانه­های جسمی توجیه­نشده (16 درصد) شایع­ترین علل درخواست مشاوره، و اختلال افسردگی اساسی (7/27 درصد)، دلیریوم (8/11 درصد) و وابستگی به مواد (2/10 درصد) شایع‌ترین تشخیص­های روانپزشکی بودند. میان دو دوره زمانی در سال­های 1385 و 1388 از نظر شمار کلی مشاوره‌ها، جنسیت بیماران، بخش درخواست­کننده مشاوره و زمان انتظار مشاوره‌ها تفاوتی وجود نداشت. گرچه در برخی بخش­ها مانند نورولوژی در متوسط شمار مشاوره‌های درخواست­شده از سال 1385 نسبت به سال 1388 تفاوت وجود داشت (05/0≥p)، علل درخواست مشاوره‌ها بین دو دوره تفاوتی نداشت. وابستگی به مواد در سال 1388 بیش از سال 1385 بود (001/0=p). نتیجه گیری: چنین بررسی­هایی برای پی‌گیری تغییرات الگوهای مشاوره‌ روانپزشکی ضروری است.

هنجاریابی و بررسی روایی و پایایی آزمون عصب‌روان‌شناختی نپسی در کودکان

هدف پژوهش حاضر هنجاریابی و بررسی روایی و پایایی فرم کودکان آزمون عصب‌روان‌شناختی نپسی روی کودکان 4-3ساله شهر اصفهان بود. روش: جامعه آماری پژوهش توصیفی حاضر، تمامی کودکان 4-3ساله شهر اصفهان بودند. 400 کودک به روش نمونه‌گیری خوشه­ای چندمرحله­ای تصادفی انتخاب شدند. فرم کودکان آزمون عصب­روان­شناختی نپسی به­کار رفت و داده­ها به روش آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) برای تعیین روایی و پایایی، و تحلیل عاملی تحلیل شدند. یافته‌ها: تحلیل عاملی پنج عامل کارکردهای اجرایی/ توجه، زبان، کارکردهای حسی- حرکتی، پردازش بینایی- فضایی، حافظه و یادگیری را به­دست داد که در کل 13/51 درصد واریانس را تبیین کردند. ضریب پایایی بازآزمایی پنج عامل به­ترتیب بالا 64/0، 71/0، 78/0، 67/0 و 85/0 به­دست آمد. نتیجه‌گیری: آزمون نپسی می­تواند ابزاری روا و پایا برای تشخیص زودهنگام نارسایی­های عصب­روان‌شناختی کودکان 4-3ساله باشد.

اثربخشی درمان شناختی – رفتاری گروهی و مواجهه‌درمانی بر میزان سوگیری تعبیر و ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی

هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی و مواجهه‌درمانی در کاهش میزان سوگیری تعبیر و ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی ‌بود. روش: در چارچوب یک طرح تجربی پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه، آزمودنی‌های پژوهش (24 نفر دانشجوی دوره کارشناسی در رشته‌های بهداشت محیط و بهداشت حرفه ای دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران) که تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی داشتند و به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شده بودند، به تصادف در سه گروه هشت نفری (درمان شناختی- رفتاری گروهی، مواجهه‌درمانی و گروه گواه فهرست انتظار) جایگزین شدند. درمان شناختی- رفتاری گروهی و مواجهه درمانی به مدت 12 جلسه و بر پایه دستنامه راهنمای استاندارد برای آزمودنی‌ها اجرا شد و گروه گواه فهرست انتظار هیچ گونه درمانی دریافت نکردند. داده‌های پژوهش به کمک پرسش‌نامه‌ هراس اجتماعی ، فرم کوتاه پرسش‌نامه‌ ترس از ارزیابی منفی و فرم تجدید‌نظر شده‌ پرسش‌نامه تعبیر، گرد‌آوری شدند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس یک‌طرفه بهره گرفته شد. یافته‌ها: درمان شناختی- رفتاری گروهی در مقایسه با مواجهه‌درمانی (01/0p<) و نیز در مقایسه با گروه گواه (001/0p<) به‌طور معنی‌داری سوگیری تعبیر را در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی کاهش داد. هم‌چنین مواجهه‌درمانی به‌تنهایی تأثیر معنی‌داری بر کاهش سوگیری تعبیر در اختلال اضطراب اجتماعی و تفاوت معنی‌داری با گروه گواه نداشت. از سوی دیگریافته‌ها نشان دادند که درمان شناختی- رفتاری گروهی و مواجهه درمانی در مقایسه با گروه گواه به‌طور معنی‌داری کاهش ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی را در پی داشته است (به ترتیب 001/0p< و 01/0p<)، اما تفاوت معنی‌داری بین این دو روش درمانی دیده نشد. نتیجه‌گیری: درمان شناختی- رفتاری گروهی استاندارد و مواجهه‌درمانی، هردو کاهش میزان ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی را در پی دارد. درمان شناختی- رفتاری گروهی میزان سوگیری تعبیر را نیز در این اختلال کاهش می‌دهد در حالی‌که مواجهه‌درمانی چنین اثری ندار

« بعدی  ۲۳۷  ۲۳۶  ۲۳۵  ۲۳۴  ۲۳۳  ۲۳۲  ۲۳۱  ۲۳۰  ۲۲۹  ۲۲۸  ۲۲۷  ۲۲۶  ۲۲۵  ۲۲۴  ۲۲۳  ۲۲۲  ۲۲۱  ۲۲۰  ۲۱۹  ۲۱۸  قبلی »