عوارض کلیوی ناشی از مصرف لیتیوم

دهه شصت میلادی نمک‌های لیتیوم برای انواع مختلف مشکلات پزشکی، و از جمله روانپزشکی، مانند نقرس، آگرانولوسیتوز و اختلال‌های دوقطبی و افسردگی، به‌صورت گسترده به‌کار رفته است. مصرف لیتیوم با عوارض جانبی متعددی، مانند مشکلات تیروئیدی، اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری، واکنش‌های حساسیتی و عوارض گوارشی، همراه است. با توجه به اینکه نسبت زیادی از بیماران مصرف‌کننده لیتیوم به عارضه پرادراری1 ناشی از مصرف آن دچار می‌شوند، در این مقاله سعی شد تا پس از بررسی علل و روند ایجاد این عارضه، درمان‌های موجود به‌صورت خلاصه بیان شوند. از زمان شناخت و کاربرد لیتیوم برای درمان اختلال‌های روان‌شناختی، پژوهش‌های مختلفی در مورد عوارض جانبی آن انجام شده است. برخی از مهم‌ترین این عوارض عبارتند از واکنش‌های پوستی، مشکلات تیروئیدی و اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری. 40-15 درصد کل بیمارانی که تحت درمان با لیتیوم هستند، دچار پُرادراری و 12 درصد به دیابت بی‌مزه نفروژنیک2 مبتلا می‌شوند (1). پژوهش‌ها نشان‌دهنده افزایش میزان خطر بروز اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری با مصرف هم‌زمان لیتیوم و داروهای مورد استفاده در درمان اختلال‌های روانپزشکی هستند. برای مثال، مواردی از بروز پرادراری در صورت مصرف هم‌زمان لیتیوم با داروهای ضد افسردگی، به‌ویژه بازدارنده‌های اختصاصی بازجذب سروتونین3 (SSRIها) (2، 3) و همچنین با داروهای ضد روان‌پریشی آتیپیک4، مانند ریسپریدون، گزارش شده است (4). لیتیوم کاتیون تک‌ظرفیتی از گروه یک جدول تناوبی عناصر است که ارتباط نزدیکی با سدیم و پتاسیم دارد. لیتیوم می‌تواند در بسیاری ازکانال‌های سدیمی، جایگزین سدیم شود که از مهم‌ترین آنها می‌توان به کانال‌های تبادل‌کننده سدیم- هیدروژن نوع III5 (NHE3) در توبول‌های پروکسیمال کلیه، پمپ تبادل‌کننده کلراید سدیم- پتاسیم نوع II 6 (NKCC2) در بخش صعودی قوس هنله7 و کانال سدیم مخاطی8 (ENC) در توبول جمع‌کننده مرکزی کلیه اشاره کرد. نمک‌های لیتیوم ممکن است به‌صورت حاد یا مزمن سبب افزایش دفع ادراری سدیم شوند. مهم‌ترین بخش اختلال به‌دلیل تداخل در عملکرد آلدوسترون9، یعنی افزایش بیان ژن ENaC در غشای آپیکال10 کلیه، ایجاد می‌شود. لیتیوم با مهار این اثر سبب دفع زیاد سدیم می‌شود (8-5). شایع‌ترین مشکل کلیوی در مصرف مزمن لیتیوم دیابت بی‌مزه نفروژنیک است. لیتیوم با اثر هورمون ضد ادراری11 (ADH)، از طریق مهار آدنیلات سیکلاز12، مقابله می‌کند و در طولانی‌مدت سبب کاهش تولید کانال آکواپورین II13 (AQP2)، از طریق مهار ژن تولیدکننده آن، می‌شود (11-9). بررسی‌های محدودی دیابت بی‌مزه ناشی از لیتیوم را دیابت بی‌مزه مرکزی14 دانسته‌اند که این امر تأثیر نداشتن ADH برون‌زاد15 را در برخی موارد پرادراری ناشی از لیتیوم توجیه می‌کند (3-1). نقش لیتیوم در ایجاد نارسایی حاد کلیوی به‌طور عمده به‌دلیل کم‌آبی (دهیدراتاسیون) شدید و کاهش حجم ناشی از دیورز زیاد (به‌دلیل سطح بالای لیتیوم) و همچنین، ایجاد مشکلات روانی توسط این دارو است که پیرو آن کاهش مصرف آب رخ می‌دهد. افزون بر این، نشانگان نورولپتیک بدخیم ناشی از لیتیوم ممکن است عامل دیگر ایجاد کم‌آبی و نارسایی حاد کلیوی باشد (12). پس از قطع مصرف دارو به‌دنبال بروز اختلال در قابلیت تغلیظ ادراری ناشی از مصرف لیتیوم، به‌طور معمول چند هفته تا چند ماه طول می‌کشد تا این شرایط به حالت قبل برگردد. میان مدت مصرف و دوز تام مصرفی لیتیوم با اختلال در تنظیم اسمولالیته ادراری ناشی از آن ارتباط خطی وجود دارد (1). سمیّت کلیوی مزمن لیتیوم به‌طور معمول به‌صورت پرادراری و بیماری مزمن کلیوی بروز می‌کند. در صورتی که بیمار روی درمان نگهدارنده لیتیوم باشد، با کاهش دوز لیتیوم و یا مصرف یک‌باره تمام دوز روزانه دارو در هنگام شب (تا بیشینه مقدار 1200 میلی‌گرم) می‌توان عارضه پرادراری را کاهش داد (13). در صورت کارایی نداشتن این راهکار، استفاده از 10-5 میلی‌گرم آمیلوراید1 در روز، همراه با لیتیوم، راهکار بعدی است. آمیلوراید سبب کاهش ورود لیتیوم به سلول‌های مخاطی توبول جمع‌کننده ادراری می‌شود و تأثیر لیتیوم بر گیرنده ENaC را کاهش می‌دهد. آمیلوراید تأثیر چندانی بر افزایش سطح لیتیوم ندارد، زیرا پرادراری خفیفی ایجاد می‌کند و سامانه‌های جبرانی برای بازجذب آب و نمک، و پیرو آن افزایش بازجذب لیتیوم، را کمتر تحریک می‌کند. آمیلوراید سبب افزایش سطح پتاسیم هم می‌شود. با توجه به این‌ که هیپوکالمی خود یک عامل اختلال در تنظیم غلظت ادراری است، ممکن است آمیلوراید با این سازوکار هم مؤثر واقع شود (14). گفتنی است در خط مشی درمانی انجمن روانپزشکی آمریکا2 که در سال 2002 منتشر شد، دوز درمانی آمیلوراید 10-5 میلی‌گرم، دو بار در روز، عنوان شده است (13). نویسندگان مقاله حاضر، دوز مصرفی آمیلوراید را در بیماران ایرانی با احتیاط بیشتر و مطابق پیشنهاد مقاله بدفورد3 و همکاران (14)، به میزان 10-5 میلی‌گرم در روز توصیه می‌کنند. راهکار درمانی دیگر استفاده از مُدِرهای تیازیدی4 و داروهای ضد التهاب غیراستروئیدی5 (NSAIDs) ، مانند ایندومتاسین، است. این دو دارو با افزایش بازجذب آب و سدیم، سبب بهبود مشکل بیمار می‌شوند. دوز مصرفی هیدروکلروتیازید6 25-5/12 میلی‌گرم در روز است. تیازیدها با کاهش حجم مؤثر شریانی و داروهای ضد التهابی غیراستروئیدی با کاهش میزان تصفیه گلومرولی7 (GFR) سبب افزایش فعالیت سیستم رنین- آنژیوتانسین- آلدوسترن8 (RAAS) و بازجذب آب و سدیم می‌شوند. کاهش حجم ناشی از مصرف مُدِرها ممکن است خطر مسمومیت با لیتیوم را افزایش دهد، زیرا احتمال بازجذب آن را در توبول‌های پروکسیمال افزایش می‌دهد. در صورت استفاده از هیدروکلروتیازید باید دوز مصرفی لیتیوم 50 درصد کاهش یابد تا از سمیّت احتمالی جلوگیری شود. باید در نظر داشت که تأثیر مُدِرها تأخیری است و در شرایط حاد کمتر مفید هستند (17-15). گفتنی است در خط‌ مشی درمانی انجمن روانپزشکی آمریکا دوز هیدروکلروتیازید 50 میلی‌گرم در روز بیان شده است (13). مشابه آمیلوراید، دوز مصرفی هیدروکلروتیازید در بیماران ایرانی توسط نویسندگان مقاله حاضر با احتیاط بیشتر و بر اساس مقاله کیم9 و همکاران (17) روزانه 25-5/12 میلی‌گرم توصیه می‌شود. در بیمارانی که دچار دیابت بی‌مزه مرکزی نیستند، می‌توان از دسموپرسین10 داخل بینی11، به‌مقدار 40-10 میکروگرم در روز (در یک تا سه وعده)، و یا از شکل خوراکی آن، به‌مقدار 2/1-1/0 میکروگرم روزانه (در یک تا سه وعده)، استفاده کرد (18). درمان‌های رایج برای رفع پرادراری ناشی از لیتیوم به‌صورت قدم به قدم عبارت است از: 1- استفاده از لیتیوم به‌صورت یک‌بار در روز (به‌طور معمول تا بیشینه مقدار 1200 میلی‌گرم لیتیوم در شب) و در صورت امکان کاهش دوز آن؛ 2- در صورت نبود پاسخ مناسب، افزودن مُدِر (به‌طور ارجح آمیلوراید و در صورت نبود امکان استفاده، هیدروکلروتیازید) به رژیم درمانی؛ 3- استفاده از دسموپرسین؛ و 4- در پایان و در صورت نگرفتن پاسخ، استفاده از ایندومتاسین (شکل 1). گفتنی است برخی متخصصان مصرف دسموپرسین را به دلیل ایمنی بالا و اثربخشی مناسب، در مرحله دوم و پس از نبود پاسخ به مصرف یک‌بار در روز لیتیوم، به‌ویژه در زنان باردار، توصیه می‌کنند.

نقش کمال‌گرایی مثبت و منفی، خودکارآمدی، نگرانی و مشکل در نظم‌بخشی هیجانی در پیش‌بینی اهمال‌کاری رفتاری و تصمیم‌گیری

هدف پژوهش حاضر بررسی نقش پیش­بینی‌کنندگی کمال‌گرایی مثبت و منفی، نگرانی، خودکارآمدی و مشکل در نظم‌بخشی هیجانی در اهمال­کاری رفتاری و تصمیم­گیری بود. روش : در پژوهش همبستگی حاضر 365 دانشجوی دانشگاه تهران به‌صورت نمونه­گیری خوشه­ای چندمرحله­ای به مقیاس خودکارآمدی عمومی ( GSES )، مقیاس مشکل در نظم‌‌بخشی هیجانی ( DERS )، پرسش‌نامه حوزه‌های نگرانی- فرم کوتاه ( WDQ )، مقیاس کمال‌گرایی مثبت و منفی ( PNPS )، مقیاس تعلل‌ورزی تصمیم‌گیری ( DPS ) و مقیاس تعلل‌ورزی عمومی ( GPS ) پاسخ دادند. داده‌ها به روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. یافته‌ها : تمام متغیرها با اهمال­کاری رفتاری و تصمیم‌گیری ارتباط داشتند (01/0 p< ) . تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد مدل پیش­بینی اهمال­کاری رفتاری به‌ترتیب شامل متغیرهای خودکارآمدی عمومی، مشکل در نظم­­بخشی هیجانی، کمال­گرایی مثبت و نگرانی بود (001/0 p< ) . کمال‏گرایی منفی از این مدل حذف شد. مدل پیش­بینی اهمال­کاری تصمیم­گیری شامل مشکل در نظم­بخشی هیجانی، نگرانی، کمال­گرایی مثبت و کمال‏گرایی منفی بود (001/0 p< ) . نتیجه­گیری : ماهیت چندوجهی اهمال­کاری و اهمیت متغیرهای شناختی و هیجانی در فهم اهمال‏کاری در پژوهش حاضر مورد تأکید قرار گرفت. نتایج همچنین نقش تعیین کننده نظم‏بخشی هیجانی را در آسیب‏شناسی اهمال­کاری تایید می‏کند. با این حال، این پژوهش بر پایه یک مدل نظری یکپارچه که این متغیرها را ادغام کرده باشد، نبود.

مقایسه ویژگی‌های شخصیتی زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا با زنان عادی

هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی‌های شخصیتی زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا با زنان سالم بود. روش : 27 زن مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا و 44 زن سالم، که از نظر سن، تحصیلات، شغل و وضعیت تأهل با گروه بیماران همتا شده بودند، بررسی شدند. با کاربرد تکنیک ویدیو- لارنگوسکوپی و مصاحبه،‌ ارزیابی ادراکی صوت از نظر بهنجار و نابهنجار بودن انجام شد. هر دو گروه فرم کوتاه پرسشنامه پنج‌عاملی نئو را تکمیل کردند. داده‌ها با آزمون t مستقل تحلیل شد. یافته‌ها : یافته‌ها نشان داد زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در روان‌رنجورخویی (002/0= p ) و مسئولیت‌پذیری (001/0= p ) نمره بالاتر و در برون‌گرایی (002/0= p ) و توافق (001/0 > p ) نمره پایین‌تری داشتند. نتیجه‌گیری : زنان مبتلا به گرفتگی کارکردی صدا در برخی ویژگی‌های شخصیتی با زنان سالم تفاوت دارند. این موضوع ممکن است در تشخیص علّت اختلال و ارائه راهکارهای درمانی بهینه مفید باشد.

بررسی مقدماتی الگوی ترسیم ساعت درکودکان با و بدون حساب‌نارسایی

هدف پژوهش حاضر تعیین الگوی ترسیم ساعت در کودکان با و بدون حساب‌نارسایی و ارزیابی آزمون ترسیم ساعت ( CDT ) به‌عنوان ابزاری برای غربال‌گری در جمعیت کودکان ایرانی بود . روش : در پژوهش پس­رویدادی حاضر 45 دانش­آموز حساب‌نارسا 5/9 تا 7/11 ساله و 45 دانش­آموز عادی که از نظر سن، جنسیت، دست برتری، پایه تحصیلی و هوش­بهر با آن‌ها همتا بودند، به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی‌ها بر پایه تکمیل پرسش‌نامه نشانگان کودکان، نسخه معلم و پدر/ مادر ( CSI )، مقیاس تجدیدنظر شده هوش وکسلر کودکان ( WISC-R )، آزمون ریاضیات ایران کی- مت ( IKMT ) و مصاحبه نیمه‌ساختاریافته بر پایه DSM-IV-TR انتخاب شدند. سپس آزمون ترسیم ساعت ( CDT ) روی آنان اجرا شد. مفهوم‌سازی زمان و ترسیم ساعت به‌طور جداگانه و با استفاده از سامانه نمره‌‌گذاری کوهن و همکاران ارزیابی شد. داده­ها با تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته‌ها : عملکرد کودکان با حساب‌نارسایی، ضعیف‌تر از کودکان عادی بود. تحلیل کیفی عملکرد، خطاهایی را آشکار ساخت که ناشی از برنامه‌ریزی ضعیف در انجام تکلیف‌های نیازمند هماهنگی است. نتیجه‌گیری : با توجه به تحلیل‌های کمی و کیفی و تفاوت میان الگوی ترسیم ساعت در کودکان با و بدون حساب‌نارسایی، آزمون ترسیم ساعت ابزار غربال‌گری مناسب و بخش ‌سودمندی از ارزیابی جامع عصب‌روان‌شناختی در کودکان با حساب‌نارسایی ایرانی است.

تأثیر مداخله‌های درمانی بر مشکلات رفتاری کودکان آزاردیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر مداخله‌های درمانی بر مشکلات روانپزشکی کودکان آزاردیده بود. روش : در پژوهش نیمه‌مداخله‌ای حاضر 73 کودک (43 پسر و 30 دختر) که به علل روانپزشکی به درمانگاه روانپزشکی کودک و نوجوان و یا به علل جسمی به اورژانس، درمانگاه و بخش کودکان بیمارستان امام حسین (ع) ارجاع شده بودند، بررسی شدند و مداخله‌ها و درمان‌های غیردارویی (بازی‌درمانی، رفتاردرمانی، شناخت‌درمانی، آموزش مهارت‌های زندگی، کاردرمانی، اقدامات مددکاری و مشاوره با مدرسه، آموزش مدیریت خشم و فرزندپروری)، بسته به نیاز کودک و خانواده انجام شد. آموزش مهارت فرزندپروری در هشت جلسه گروهی 90 دقیقه‌ای، به‌صورت هفتگی، بر پایه تربیت سازنده، برگزار شد؛ اما دو جلسه از هشت جلسه، به توضیح در مورد کودک‌آزاری و تنبیه فیزیکی و آثار منفی آن بر کودک و روش‌های کنترل خشم اختصاص یافت. پرسش‌نامه کودک‌آزاری توسط روانشناس، با اخذ اطلاعات از پدر و مادر و مشاهده کودک پیش از انجام مداخله درمانی تکمیل شد. سیاهه رفتاری کودک ( CBCL ) نیز پیش از مداخله و در ماه‌های سوم و ششم پس از مداخله توسط پدر و مادر تکمیل شد. مدت مداخله‌ درمانی برای هر فرد سه ماه بود. در نهایت، در 40 مورد مداخله به پایان رسید. داده‌ها به روش تحلیل واریانس با اندازه‌های تکراری تحلیل شد. یافته‌ها : یافته‌ها نشان‌دهنده بهبود قابل‌توجه آزمودنی‌ها در خرده‌مقیاس‌های مشکل توجه، مشکلات اضطرابی/افسردگی، مشکلات اجتماعی، رفتار بزهکارانه، پرخاشگری، درونی‌سازی، برونی‌سازی و مشکلات کلی، در نتیجه مداخله‌های درمانی بود (در تمام موارد 001/0> p ). نتیجه‌گیری : شناسایی و انجام مداخله‌های به‌موقع و مستمر برای کاهش پیامدهای کودک‌آزاری مفید است

اثر توپیرامات بر کنترل وزن مبتلایان به اختلال دوقطبی نوع یک تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روان‌پریشی در دوره شیدایی

هدف پژوهش حاضر تعیین اثر توپیرامات بر کنترل وزن بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روان‌پریشی در دوره شیدایی بود. روش : در کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی و دوسوکور حاضر، 46 آزمودنی مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I در دوره شیدایی، به‌طور تصادفی به دو گروه مداخله و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روان‌پریشی قرار گرفتند. علاوه‌بر این، بیماران گروه مداخله توپیرامات و بیماران گروه گواه دارونما دریافت کردند. بیشینه دوز توپیرامات 200 میلی‌گرم در روز بود. وزن آزمودنی‌ها در شروع بررسی و سپس به‌طور هفتگی، به‌مدت هشت هفته، اندازه‌گیری شد. برای گردآوری داده‌ها مقیاس ارزیابی شیدایی یانگ ( YMRS ) به‌کار رفت و داده‌ها با استفاده از آزمون‌های مجذور خی و آنالیز واریانس اندازه‌های مکرر تحلیل شدند. یافته‌ها : میانگین وزن دو گروه در ابتدا و انتهای بررسی تفاوت آماری معناداری نداشت (به‌ترتیب، 948/0= p و 254/0= p ) و در هر دو گروه وزن آزمودنی‌ها در مدت هشت هفته، در مقایسه با ابتدای بررسی، تغییر نکرد. نتیجه‌گیری : درمان کمکی با توپیرامات، با دوز 200 میلی‌گرم در روز، بر کنترل وزن بیماران مبتلا به شیدایی تحت درمان با لیتیوم و داروهای ضد روان‌پریشی بی‌اثر بود.

مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی فراتشخیصی و گروه‌درمانی شناختی بر فرایندهای تنظیم هیجانی

هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه­درمانی فراتشخیصی با گروه­درمانی شناختی سنتی بر عواطف مثبت و منفی و فرایندهای تنظیم هیجانی بود. روش : 33 نفر از دانشجویانی که نشانه‌های تحت بالینی اضطراب و افسردگی داشتند، به‌طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند و در هشت جلسه گروهی دو ساعته شرکت کردند. یافته‌ها : در هر دو گروه، روش درمانی بر مؤلفه­های تنظیم هیجانی و عواطف مثبت و منفی اثرگذار بود. تحلیل کوواریانس نشان‌دهنده اثربخشی بیشتر گروه‌درمانی فراتشخیصی بر بهبود ارزیابی مجدد (01/0= p ) و افزایش عاطفه مثبت (001/0= p ) بود. نتیجه­گیری : اثربخشی گروه‌درمانی فراتشخیصی بر بهبود عاطفه مثبت و تنظیم هیجانی بیش از گروه‌درمانی شناختی است. کاربردهای بالینی این یافته مورد بحث قرار گرفته است.

رابطه ولع مصرف شیشه (متامفتامین) و ویژگی‌های شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ولع مصرف شیشه و ویژگی‌های شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش : 80 نفر از مددجویان تحت درمان با متادون از مراکز ملی مطالعات اعتیاد، جمعیت آفتاب، آفتاب مهرورزی و یک درمانگاه خصوصی انتخاب شدند و به پرسش‌نامه سرشت و منش ( TCI ) و پرسش‌نامه میل به مواد (متامفتامین) ( DDQ ) پاسخ دادند. داده‌ها با آزمون t یک‌متغیره و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. یافته‌ها : یافته‌ها نشان داد آزمودنی‌ها در ابعاد نوجویی و آسیب‌پرهیزی نمره بالاتر از جمعیت عمومی و در ابعاد وابستگی به پاداش، پافشاری، خودراهبری، همکاری و خودفراروی نمره پایین‌تر از جمعیت عمومی داشتند. هم‌چنین ولع مصرف شیشه با بُعد نوجویی رابطه مستقیم (002/0 p< ) و با بُعد همکاری ارتباط وارون (001/0 p< ) داشت. نتیجه‌گیری : با شناسایی ویژگی‌های شخصیتی و هم‌چنین درک میزان شدت ولع مصرف مواد به‌وسیله مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون، می‌توان ماندگاری یا خروج افراد از درمان را پیش‌بینی کرد.

مراکز سلامت روان جامعه‌نگر در ایران: طراحی خدمات مبتنی بر شواهد

هدف: ارائه خدمات در قالب مراکز سلامت روان جامعه‌‌نگر (CMHC)، راهبردی با هدف ارتقاء سلامت روان شهری است. مقاله حاضر چگونگی طراحی ساختار و برنامه خدمات این مراکز، با روشی مبتنی بر شواهد، را ارائه می‌کند. روش: با مرور نظام‌مند شواهد علمی، نیازها و خدمات سلامت روان موجود در مناطق شهری، و اثربخشی و هزینه‌- اثربخشی خدمات بهداشتی- درمانی برای پاسخ به این نیازها مشخص و مبتنی بر شاخص‌هایی اولویت‌بندی شدند و بر اساس آن، برنامه خدمات بهداشتی-درمانی برای مناطق شهری، در قالب مراکز سلامت روان جامعه‌نگر، طراحی شد. یافته‌ها: در کشور، افسردگی، اسکیزوفرنیا و دیگر اختلالات سایکوتیک، اختلالات دوقطبی و اختلالات اضطرابی در رتبه‌های اول تا چهارم بار بیماری‌های روانپزشکی قرار دارند. مناطق شهری، از نظر منابع غنی‌تر از سایر مناطق کشور هستند، ولی عملاً خدمات خارج از بیمارستان‌ها و مطب پزشکان وجود ندارد و به‌دلیل محدودیت‌های موجود، نظام شبکه و مراقبت‌های اولیه برای ارائه خدمات سلامت روان ناکارآمد است. به این ترتیب، مقرر شد خدمات مراکز سلامت روان جامعه‌نگر به دو گروه از بیماران ارائه شود: بیماران دچار اختلالات نوروتیک (شامل اختلالات افسردگی و اضطرابی) و بیماران دچار اختلالات شدید و سایکوتیک روانپزشکی. ارائه خدمت به بیماران نوروتیک با روش بهبود شناسایی و درمان این اختلالات توسط پزشکان عمومی، با مدل مراقبت مشارکتی و شکل‌گیری واحدهای همکار صورت می‌گیرد. خدمات برای بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی، به‌صورت ویزیت در منزل و پیگیری تلفنی، همراه با آموزش روان‌شناختی بیمار و خانواده خواهد بود که توسط تیم‌های تخصصی مراکز ارائه می-شود. نتیجه‌گیری: خدمات مراکز سلامت روان جامعه‌نگر بر اساس شواهد علمی موجود در سطح جهان و تجربیات و امکانات داخلی برای دو گروه از اختلالاتی که بار بیماری زیادی دارند، طراحی شد. این خدمات، به‌صورت آزمایشی، در شهرهای تهران و زنجان در حال اجراست.

چالش‌های اساسی پیش‌ روی برنامه ادغام کاهش تقاضای مواد در نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه در ایران: گزارش یک نشست تخصصی

وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از سال 1383 برنامه پیشگیری و درمان سوء‌ مصرف مواد و پیشگیری از ویروس نقص ایمنی انسان( HIV ) را در نظام مراقبت‌های بهداشتی اولیه( PHC ) ادغام کرده است. چالش‌های اساسی این برنامه، طبق دیدگاه صاحب‌نظران، شامل تغییر مفهوم و کارکرد نظام PHC ، هماهنگی کم خدمات کاهش تقاضای مواد با نظام PHC ، نبود پذیرش طرح ادغام خدمات کاهش تقاضای مواد در نظام PHC ، وضعیت قوانین موجود، سیاست‌گذاری و چالش‌های مربوط به ماهیت اعتیاد است .

ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه فارسی مقیاس انسجام و انعطاف‌پذیری خانواده (FACES-IV)

پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی، پایایی و روایی نسخه فارسی مقیاس انسجام و انعطاف‌پذیری خانواده (FACES-IV) در جامعه خانواده های ایرانی انجام شد. روش: ابتدا مقیاس FACES-IVبه‌وسیله چهار روانشناس ترجمه و به‌وسیله متخصص زبان انگلیسی ترجمه وارون شد. پس از اجرای مقدماتی روی 30 آزمودنی، اصلاحات لازم انجام شد. سپس 1652 آزمودنی از اعضای خانواده‌های هفت استان کشور (558 پدر، 576 مادر و 518 فرزند) به FACES-IV پاسخ دادند. پرسش‌نامه اضطراب، افسردگی، استرس (DASS)، مقیاس خودگزارشی نوجوانان(YSR)، فرم کوتاه مقیاس استرس فرزندپروری (PSI-SF)، فهرست وقایع زندگی (LE)، مقیاس تعاملات خانواده (FCS) و مقیاس رضایت خانواده (FSS) نیز برای بررسی روایی همگرا و واگرا روی گروه نمونه اجرا شدند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته‌ها: ضریب آلفای کرونباخ نمره کل مقیاس FACES-IV و خرده‌مقیاس‌های انسجام متوازن، انعطاف پذیری متوازن، گسسته، به‌هم تنیده، نامنعطف و آشفته برای پدران به‌ترتیب 74/0، 71/0، 6/0، 70/0، 60/0 و 58/0، برای مادران به‌ترتیب 72/0، 72/0، 69/0، 69/0، 56/0 و 62/0 و برای فرزندان خانواده به‌ترتیب 59/0، 77/0، 69/0، 74/0، 52/0 و 55/0 به‌دست آمد. بررسی روایی همگرا و واگرا از طریق محاسبه ضریب همبستگی مقیاس FACES-IV با مقیاس‌های DASS، YSR، PSI-SF و LE رضایت‌بخش بود. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشانگر برازش الگوی شش‌عاملی (بعد انسجام شامل سه خرده‌مقیاس‌ گسسته، انسجام متوازن و به‌هم تنیده و بعد انعطاف‌پذیری شامل سه خرده‌مقیاس نامنعطف، انعطاف‌پذیری متوازن و آشفته) با داده‌ها بود. نتیجه‌گیری: نسخه فارسی مقیاس FACES-IV واجد ویژگی‌های روان‌سنجی مورد نیاز برای کاربرد در پژوهش‌های روان‌شناختی و تشخیص‌های بالینی است.

روایی، پایایی و ساختار عاملی مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک (ECR)

هدف پژوهش حاضر بررسی پایایی، روایی و ساختار عاملی مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک (ECR) بود. روش: نمونه پژوهش شامل 391 فرد متأهل (189 مرد و 202 زن) بود که با روش نمونه­گیری در دسترس از مناطق مختلف شهر تهران انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌ها، افزون بر مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) و پرسش‌نامه عزت نفس روزنبرگ (RSES) برای بررسی روایی هم‌گرا و واگرای بعد اضطرابی و خرده مقیاس برون‌گرایی پرسش‌نامه پنج‌عاملی نئو (NEO-FFI) برای بررسی روایی واگرای بعد اجتنابی مورد استفاده قرار گرفت. یافته­ها: یافته‌های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد مدل دوعاملی اجتناب و اضطراب در جامعه ایرانی برازش دارد. روایی هم‌گرای بعد اضطراب با استفاده از خرده مقیاس افسردگی و اضطراب از مقیاس DASS-21 و روایی واگرای آن با استفاده از پرسش‌نامه عزت نفس روزنبرگ تأیید شد. روایی واگرای بعد اجتناب نیز با بررسی رابطه آن با خرده مقیاس برون­گرایی تأیید شد. ضریب پایایی آزمون- بازآزمون دو هفته‌ای برای نمره کل و دو بعد اجتناب و اضطراب به ترتیب 87/0، 71/0 و 89/0 به‌دست آمد. نتیجه­گیری: ویژگی­های روان­سنجی مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک در جامعه ایرانی مناسب است. می­توان گفت این پرسش‌نامه ابزاری مفید و معتبر برای انجام پژوهش­های مرتبط با دلبستگی و مشاوره زوجی در ایران است.

« بعدی  ۲۴۲  ۲۴۱  ۲۴۰  ۲۳۹  ۲۳۸  ۲۳۷  ۲۳۶  ۲۳۵  ۲۳۴  ۲۳۳  ۲۳۲  ۲۳۱  ۲۳۰  ۲۲۹  ۲۲۸  ۲۲۷  ۲۲۶  ۲۲۵  ۲۲۴  ۲۲۳  قبلی »