مقایسه همبستگی بین زبان بیانی و دریافتی در دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی مقطع ابتدایی شهر اصفهان

هدف: این پژوهش با هدف مقایسه همبستگی بین زبان بیانی و دریافتی دانش آموزان دختر تیزهوش و عادي انجام گرفت. روش: جامعه آماري پژوهش شامل دانش آموزان دختر تیزهوش و عادي در پایه هاي اول تا سوم ابتدایی شهر اصفهان بودند که در محدوده سنی شش تا هشت سال و یازده ماه قرار داشتند . این دانش آموزان از طریق نمونه گیري تصادفی چند مرحله اي از بین نواحی مختلف آموزش و پرورش شهر اصفهان انتخاب شدند. با استفاده از آزمون هوشی کتل فرم الف ، دانش آموزان در دو گروه تیزهوش و عادي جاي داده شدند. حجم نمونه در هر گروه 60 نفر و مجموع کل نمونه 120 دانش آموز بود. براي اندازه گیري زبان بیانی و دریافتی از آزمون رشد زبان استفاده شد. یافتهها: داده هاي TOLD-P(3) (Test of Language Development) بدست آمده از روش همبستگی پیرسون نشان داد که بین زبان بیانی و دریافتی در دو گروه عادي و تیزهوش رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همبستگی بین زبان بیانی و دریافتی دانش آموزان تیزهوش بیشتر از دانش آموزان عادي بود. نتیجه گیري: با وجود بیشتر بودن ضریب همبستگی بین زبان بیانی و دریافتی دانش آموزان تیزهوش نسبت به دانش آموزان عادي این تفاوت از نظر آماري معنی دار نبود . نتایج بر اساس بنیادهاي نظري مورد بحث قرار گرفت.

عملکرد افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در تکلیف حافظۀ کاذب

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی عملکرد بازماندگان جنگ تحمیلی مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در تکالیف حافظۀ کاذب دیداري و شنیداري است. روش: در ای ن مطالعه با استفاده از روش نمونهگیري در دسترس، 20 بیمار مبتلا به اختلال استرس پس از سانحۀ درگیر در جنگ، 20 فرد درگیر در جنگ اما فاقد اختلال استرس پس از سانحه و 20 فرد بهنجار عادي بدون سابقۀ حضور در جنگ که در متغیرهاي سن، جنس، هوش و سطح تحصیلات همگن شده بودند، شرکت کردند . ابزار پژوهش شامل مصاح بۀ سیاهۀ افسردگی بک، سیاهۀ اضطراب بک، مقی اس تجدی د نظرشد ة ،SCID ساختار یافته تأثیر رویداد و تکالیف حافظۀ کاذب شنیداري و دیداري بود. دادهها با روشهاي آمار ي تحلیل واریانس چندمتغیري یک راهه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که عملکرد گروه داراي اختلال استرس پس از سانحه نسبت به دو گروه فاقد این اختلال و بهنجار در تکالیف حافظۀ کاذب ضعیفتر است . به عبارت دیگر ، گروه مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه نسبت به دو گروه دیگر مواد مربوط به حافظۀ کاذب بیشتري تولید کردند. نتیجهگیري: یافته هاي پژوهش مؤید وجود مشکلات حافظه و به ویژه حافظۀ کاذب در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بوده و این نتایج در چارچوب نظریههاي مربوط به مشکلات شناختی مانند حافظۀ فعال، حافظۀ آیندهنگر و حافظۀ شرح حال تبیینپذیر است.

تاثیر آموزش نوروفیدبک بر ادراك بینایی دانش آموزان ابتدایی با اختلال یادگیری ریاضی

هدف: هدف این پژوهش بررسی اثر آموزش نوروفیدبک بر ادراك دیداري دانش آموزان مدرسه ابتدایی مبتلا به اختلالات ریاضی بود . روش: این پژوهش، مطالعه اي نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه آزمون و گروه گواه است . تعداد 20 نفر دانش آموز مبتلا به اختلال یادگیري ریاضی بین سنین 10 تا 12 سال در آزمایش شرکت کردند. آزمودنی ها به شیوه نمونه گیري در دسترس انتخاب شده و به طور آموزش نوروفیدبک دریافت (n= تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه آزمایش ( 10 هیچ آموزشی دریافت نکردند . آزمودنی ها آزمون ادراك (n= کردند و گروه گواه ( 10 دیداري فراستیگ را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون اجرا کردند. اطلاعات جمع آوري شده با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تی وابسته و تی مستقل تحلیل شد . یافتهها: نتایج نشان داد آموزش نوروفیدبک باعث افزایش میزان توانایی ادراك دیداري و همچنین سرکوب امواج تتا در دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است، اما در افزایش موج بتا اثر معنادار نداشت. نتیجهگیري: در کل میتوان نتیجه گرفت که از آموزش نوروفیدبک میتوان به عنوان یک راهبرد آموزشی در درمان اختلال ریاضی استفاده کرد.

تأثیر تدریس حامی خودمختاری بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی

هدف: در این پژوهش سبک تدریس حمایتکننده از خودمختاري به عنوان روشی که در چهارچوب نظریۀ خودتعیینگري تعریف شده و به سبک رفتار معلم در کلاس میپردازد، بررسی و تأثیرات آن بر خلاقیت کودکان پیشدبستانی ارزیابی شده است . روش: سبک مشخص شد. سپس 100 (PIS) تدریس معلمان با تکمیل پرسشنامۀ مشکلات مدارس نفر از نوآموزان چهارمرکز پیشدبستانی مناطق یک تا سه شهر تهران به تفکیک سبک تدریس معلم، در قالب دو گروه، طی شش ماه در معرض مداخلۀ شبه آزمایشی قرار گرفتند و سپس میزان خلاقیت آنها به وسیلۀ آزمون خلاقیت در حرکت و عمل تورنس سنجیده شد. یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که نمرة کلی خلاقیت و به تفکیک زیرمقیاسهاي اصالت و تخیل شرکت کنندگان در گروه هاي سبک تدریس حمایتکننده از خودمختاري بیشتر از شرکت کنندگان در گروه هاي سبک تدریس کنترلکننده بود، اما در زیرمقیاس سیالی دو گروه تفاوتی نشان ندادند. نتیجه گیري : با توجه به ارتباط خلاقیت و منبع کنترل درونی، یافتههاي این پژوهش نشان می دهد، تدریس حمایتکننده از خودمختاري با تأمین نیاز اساسی خودمختاري کودکان زمینۀ افزایش خلاقیت را در آنان فراهم ساخته است.

تأثیر استفاده از استعاره در متن بر درك مطلب و یادآوری اطلاعات در دانش آموزان سال سوم دبیرستان

هدف: بر اساس نظريههاي شناختي استعاره، استفاده از استعاره ميتواند بر درك و به يادسپاري اطلاعات سازماندهي نشده مؤثر باشد. هدف اين پژوهش بررسي تأثير استفاده از استعاره در متن بر درك مطلب و يادآوري دانش آموزان سال سوم دبيرستاني است. روش: در اين پژوهش، 40 دانشآموز سال سوم دبيرستاني در شهرستان لاهيجان شركت كردند. آنها به روش نمونهگيري خوشهاي انتخاب شدند و در دو گروه كنترل ( 20 نفر) و آزمايش ( 20 نفر) قرار گرفتند. يك گروه متن استعاري و گروه ديگر متن تحتاللفظي تقريباً 500 كلمهاي را مطالعه كرد. بلافاصله پس از خواندن متون، دانشآموزان براي براي t بررسي درك مطلب و يادآوري به دو پرسشنامه پاسخ دادند. يافتهها: نتايج آزمون آزمون درك مطلب نشان داد كه بين نمرات درك مطلب گروه آزمايش (دانشآموزاني كه متن استعاري را مطالعه كرده بودند) و گروه كنترل (دانشآموزاني كه متن داراي معناي تحتالفظي را خوانده بودند) تفاوت معناداري وجود دارد. طبق نتايج آزمون دوم، بين نمرات يادآوري دانشآموزان دو گروه ياد شده تفاوت معناداري مشاهده نشد. نتيجهگيري: براي معرفي كاملتر مفاهيم انتزاعي و درك روابط غيرعيني استفاده از ساختار استعاري مناسب تأثيرگذار است.

اثر آموزش مدیریت حافظه هیجانی بر واكنش به خاطرات ناخوانده در افسردگی خفیف

هدف: خاطرات ناخوانده به بازيابي غيرارادي وقايع (معمولاً) ناخوشايند گذشته گفته ميشود. پژوهشها نشان دادهاند كه ارزيابيهاي منفي و راهبردهاي مديريتي ناكارآمد اين بازيابيها با افسردگي ارتباط دارد. از اهداف اصلي برنامة آموزشي مديريت حافظة هيجاني، آموزش مهارتهاي سازگارانة مناسب با اين بازيابيها است. پژوهش حاضر با هدف بررسي تأثير آموزشي مديريت حافظة هيجاني بر كاهش پريشاني ناشي از بازيابي خاطرات ناخوانده، ارزيابيهاي منفي، واكنش سركوب، نشخوار فكري و واكنش تجزيهاي اين بازيابيها انجام شد. روش: اين پژوهش روي نمونهاي از زنان 25 تا 35 سالة مراجعهكننده به فرهنگسراي معرفت صورت گرفت. 112 نفر با نمونهگيري در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامههاي بك و پاسخ به ناخواندهها را تكميل كردند. از ميان 28 نفر داراي ملاكهاي ورود به پژوهش، 24 نفر با پژوهشگر همكاري كردند. اين 24 نفر به طور تصادفي در دو گروه آزمايش و كنترل جاي داده شدند. پيش و پس از آموزش مديريت حافظة هيجاني، هر دو گروه به پرسشنامهها پاسخ دادند. يافتهها: آموزش مديريت حافظة هيجاني بر كاهش پريشاني مرتبط با بازيابي خاطرات ناخوانده، ارزيابيهاي منفي و واكنش سركوب به بازيابي اين خاطرات تأثير داشت و پيگيري يك ماهه پايداري آن را تأييد كرد.يافتههاي آماري اثر آموزش مديريت حافظة هيجاني بر كاهش نشخوارفكري و واكنش تجزيهاي را تأييد نكرد. نتيجهگيري: با استفاده از برنامة آموزشي مديريت حافظة هيجاني، ميتوان مهارتهايي را كه به مقابله با افسردگي و پيشگيري از بازگشت آن به افراد كمك ميكند، آموزش داد.

اثر تمرینهای پیلاتس بر بهرة حافظة بیماران مبتلا به مولتیپل اسكلروزیس

هدف: تحقيق حاضر بررسي اثر هشت هفته تمرينهاي پيلاتس بر بهرة حافظة بيماران مبتلا به مولتيپل اسكلروزيس بود. روش: اين تحقيق از نوع نيمهتجربي ميباشد كه با طرح پيشآزمون – پسآزمون اجرا شد. شركتكنندگان اين تحقيق را 33 زن 20 تا 50 سالة مبتلا به ام.اس تشكيل ميدادند كه در سال 1390 به انجمن ام.اس استان اصفهان مراجعه كرده بودند. آزمودنيها به طور تصادفي به دو گروه تجربي ( 18 نفر) و كنترل ( 15 نفر) تقسيم شدند. بهرة حافظة بيماران با استفاده از آزمون حافظة باليني وكسلر قبل و بعد از هشت هفته ارزيابي شد. سپس گروه تجربي به مدت هشت هفته (سه جلسة يك ساعته در هفته) در تمرينهاي پيلاتس شركت كردند. گروه كنترل در اين دوره به فعاليتهاي روزانة خود ادامه داد. پس از اتمام تمرينها از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. براي تجزيه و تحليل آماري از تحليل كواريانس استفاده شد. يافتهها: آزمون آماري آناليز كواريانس نشاندهندة تفاوت معنادار بهرة حافظة گروه آزمون در مقايسه با گروه شاهد پس از هشت هفته تمرين بود. نتيجهگيري: با توجه به يافتههاي اين پژوهش، تمرينهاي منتخب پيلاتس بر بهبود بهرة حافظة بيماران مبتلا به مولتيپل اسكلروزيس مؤثر است.

تحریك پذیری پایانه های آكسونی در تحریك خارج سلولی: بررسی تأثیر مشخصات هندسی پایانه ها

هدف: تحريك الكتريكي سيستم اعصاب مركزي، اجزاي نوروني مختلفي را تحت تأثير قرار ميدهد. فعالشدن هر يك از اين اجزا ميتواند به پاسخ متفاوت سيستم عصبي منجر شود. مطالعات گذشته حاكي از آن است كه در تحريك كاتدي، آكسونهاي عبوري و در تحريك آندي، بخش اولية آكسون سلول هاي محلي، تحري كپ ذيرتر از ساير اجزاي نوروني اطراف الكترود هستند. در اين مطالعات به پايانههاي آكسوني چندان توجه نشده است، اما نتايج بعضي مطالعات تجربي، شواهدي دال بر تحريكپذيري زياد پايانهها ارايه ميدهند. در اين تحقيق با استفاده از يك مدل محاسباتي، تحريكپذيري پايانة آك سوني بررسي شد. روش: به اين منظور، اثر ويژگيهاي مختلف هندسي پايانة آكسوني، نظير پايان يافتن فيبر در محل پايانه، شاخه بندي پايانه، وجود زايدههاي سيناپسي مخروطيشكل و برجستگي در محل شاخهشدن آكسون بر تحريكپذيري آن (در مقايسه با ساير بخشهاي آكسون) بررسي شد و حساسيت آستانة تحريك به اين ويژگي ها به دست آمد. يافتهها: نتايج اين شبيهسازيها نشان داد كه انتهاي فيبر عصبي تحريكپذيرتر از بخشهاي مياني آن است. برآمدگيهاي پايانة آكسون نيز باعث افزايش تحريكپذيري 7 درصد / ميشود و آستانة تحريك كاتدي را تا 34 درصد و آستانة تحريك آندي را تا 5 كاهش ميدهد. از سوي ديگر ،آكسونها در بخش پاياني خود شاخهبندي شده و با توجه به نتايج شبيهسازي، عامل ديگر افزايش تحريكپذيري پايانهها مي شوند و بدين وسيله ميتوانند از آستانة تحريك كاتدي تا 28 درصد و از آستانة تحريك آندي تا 78 رص د بكاهند. نتيجهگيري: نتايج اين تحقيق نشان داد كه ويژگيهاي هندسي پايانههاي آكسوني به افزايش تحريكپذيري اين بخش ميانجامد و آن را يكي از مهمترين اهداف تحريك الكتريكي ميسازد. فعالشدن پايانههاي آكسوني با توجه به اثر مهاري يا تحريكي آنها بر نورونهاي محلي ميتواند آثار متفاوتي بر سيستم عصبي داشته باشد.

تأثیر درماندگی آموخته شده بر سوگیری حافظه آشكار افراد خبره و مبتدی

هدف: براساس نظرية باور و فرضية خلق همخوان، افراد اطلاعات هيجا ني خوشا يند و ناخوشايند را به صورت انتخابي پردازش ميكنند. درماندگي آموختهشده باعث ايجاد خلق منفي ميشود. افراد خاصي از جمله افراد خبره بيشتر در معرض درماندگي قرار ميگيرند . هدف اصلي اين مطالعه، مقايسة اثر درماندگ ي آموخته شده بر بازشناس ي محرك هاي ناخوشايند در اشخاص خبره و مبتدي است. روش: در اين مطالعه، 90 آزمودني شامل 45 فرد خبره ( 23 مرد و 22 زن) و 45 فرد مبتدي ( 24 مرد و 21 زن) شركت كردند. آزمودنيهاي هر دو گروه خبره و مبتدي به طور تصادفي در يكي از سه گروه زي ر قرار گرفتند: 1- آزمايش ( 15 نفر) 2- كنترل ( 15 نفر) 3- انتظار ( 15 نفر). ابتدا شركت كنندگان وايت و كارور ، (BIS/BAS) نسخة فارسي مقياس سيستمهاي بازداري/ فعال-سازي رفتار را كامل (ASQ) و پرسشنامة سبك اسناد ي (SAM) آزمون خودارزيابي تصاوير آدمك كردند. براي هم ة آزمود نيها ، كلمات هيجا ني بر اي به خاطر سپردن و سپس به شركتكنندگان گروه آزمايش و كنترل مسايلي ارائه شد. گروه آزمايش بر اي عملكردش بازخورد منفي غيرمرتبط با پاسخ دريافت كرد؛ گروه كنترل ه يچ بازخورد ي نگرفت و و (ß) سوگ يري پاسخ ،(RT) گروه انتظار به ه يچ مسأله اي پاسخ نداد . زمان واكنش براي بازشناس ي كلمات داراي بار هيجا ني با استفاده از نظرية ،(d') حساسيت پاسخ تشخيص علامت محاسبه شد. نتيجهگيري: تفاوت سوگيري پاسخ در گروه خبرة درمانده نسبت به گروههاي ديگر مطالعه معنادار بود اما تفاوت زمان واكنش گروهها معنادار نبود . نتايج نشان داد كه در بازشناسي كلمات منفي، اشخاص خبرهاي كه در معرض درماندگ ي آموخته شده قرار گرفته بودند از راهبرد آسانتري استفاده كردند.

بررسی نقش پیش بین باورهای فراشناختی در علایم وسواسی با واسطه گری راهبردهای كنترل فكر در جمعیت غیربالینی

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسي نقش باورهاي فراشناختي با واسطهگري متغير راهبردهاي كنترل فكر در پيشبيني علايم وسواسي جمعيتهاي غيرباليني بود. روش: جامعة آماري اين پژوهش را دانشجويان دانشگاه شيراز تشكيل ميدادند. در اين مطالعه از بين دانشجويان سال 1391 دانشگاه شيراز، 333 نفر ( 151 پسر و 182 دختر) با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي تصادفي انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامههاي باورهاي فراشناختي، كنترل فكر و پرسشنامة وسواسي-اجباري مادزلي جمعآوري و با روشهاي آماري تحليل مسير و مدليابي معادلات ساختاري بررسي شد. يافتهها: نتايج نشان داد مؤلفههاي راهبردهاي كنترل فكر شامل نگراني، خودتنبيهي و ارزيابي مجدد در رابطة ميان باورهاي فراشناختي و علايم وسواسي تا اندازهاي واسطه شدهاند. همچنين، بين باورهاي فراشناختي و علايم وسواسي رابطة مستقل معناداري وجود دارد. نتيجهگيري: درمانگران براي كاهش افكار و آداب وسواسي بايد از يك سو به چالش با افكار فراشناختي منفي و ناسازگار پرداخته و از سوي ديگر براي كنترل افكار رخنهكننده راهبردهاي مناسبتر را جايگزين كنند.

اثر عینیت بر درك معنایی

هدف: بررسی دوبارة تأثیرات عینیت با استفاده از درك معنایی تکواژهاي. در همین راستا، تفاوت درك اسامی در دو حیطۀ مفاهیم عینی و انتزاعی با استفاده از آزمونهاي درك واژه بررسی شد. روش: 58 دانشآموز دختر راستدست تکزبانه (شش ساله) بهطور تصادفی انتخاب و در دو آزمون درك زبانی موازي (جفت کردن تصویر - کلمه و تعریف- کلمه) شرکت داده شدند. شرکتکنندگان براي 24 کلمۀ هدف ( 12 کلمۀ عینی، 12 کلمۀ انتزاعی) میبایست از میان سه گزینه یک گزینه را انتخاب میکردند. یافتهها: با توجه به نتایج، عملکرد شرکتکنندگان در اسامی عینی بهتر از اسامی انتزاعی بود و در آزمونهاي جفت کردن تصویر- کلمه نمرة بیشتري گرفتند؛ به طوري که همبستگی 0/444 ،p< پیرسون بین آزمون جفت کردن تصویر - کلمه و تعریف- کلمۀ عینی ( 00 به جهت آماري معنادار و بین آزمون جفت کردن تصویر- کلمه و تعریف - کلمۀ (r= معنادار نبود؛ با این توضیح که در آمار توصیفی، نتایج (r= 0/134 ،p<0/ انتزاعی ( 01 2 بیشتر از آزمونهاي تعریفی بود. نتیجهگیري: / آزمون تصویري با اختلاف میانگین 04 تأثیرات عینیت در این پژوهش تأیید شد و موافق با دیدگاه رشد شناختی، هرچند تصویر به درك بهتر اسامی کمک میکند، ولی درك کلمات انتزاعی از درك اسامی عینی دشوارتر است

نیمرخ عصب روانشناختی حافظۀ رویدادی و معنایی در بیماران دارای اختلال شخصیت مرزی، اسکیزوتایپی و جمعیت سالم

هدف: داشتن اطلاعات دربارة فرایندهاي عصبشناختی در اختلالات شخصیت مرزي و اسکیزوتایپی میتواند به مفهومپردازي از الگوي شخصیت مرزي و اسکیزوتایپی، هم در چهارچوب سبکهاي شناختی و هم شرایط رفتاري که اختلال از آن ناشی میشود، کمک کند. با توجه به ارتباط صفات مرزي و اسکیزوتایپی و وجود ویژگیهاي تشخیصی مشترك در هر دو اختلال، چنین فرض شد که افراد مبتلا به این دو اختلال در مجموعه عملکردهاي عصبشناختی نقایص مشابهی دارند. براي بررسی این فرض، نیمرخ عصب روانشناختی حافظۀ رویدادي و معنایی این بیماران مقایسه شد روش: در این پژوهش، 20 فرد سالم، 20 فرد داراي اختلال شخصیت مرزي و 16 فرد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی که از بین بیماران بیمارستانها و کلینیکهاي روانشناسی، به صورت در دسترس، انتخاب شده بودند به وسیلۀ ارزیابیهاي عصبشناختی حافظه (حافظۀ معنایی و رویدادي) بررسی شدند. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد که دو گروه مبتلا به اختلال شخصیت مرزي و اختلال شخصیت اسکیزوتایپی در ابعاد حافظۀ رویدادي و معنایی تفاوت معناداري با گروه سالم دارند. این نتایج نشاندهندة نقص این دو گروه بیمار در حوزههایی از حافظه است. نتیجهگیري: نتایج پژوهش حاکی از آن است که مبتلایان به اختلال شخصیت مرزي و اسکیزوتایپی، با توجه به نقایصشان در کارکردهاي حافظۀ معنایی و عملکرد بدون نقص در حافظۀ رویدادي میتوانند با نیمرخ عصبشناختی مشابهی در حیطۀ حافظه توصیف شوند

« بعدی  ۲۹۲  ۲۹۱  ۲۹۰  ۲۸۹  ۲۸۸  ۲۸۷  ۲۸۶  ۲۸۵  ۲۸۴  ۲۸۳  ۲۸۲  ۲۸۱  ۲۸۰  ۲۷۹  ۲۷۸  ۲۷۷  ۲۷۶  ۲۷۵  ۲۷۴  ۲۷۳  قبلی »