مطالعه حاضر با هدف بررسي رابطه عدالت آموزشي با رضايت از تحصيل و نتايج، رفتارهاي مدني- تحصيلي و فريب کاري تحصيلي در دانشجويان روان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي خوراسگان (اصفهان) انجام شد. 357 نفر دانشجو که به شيوه دسترسي آسان انتخاب شدند، پنج پرسش نامه عدالت آموزشي (EJQ)، مقياس رضايت از تحصيل (ESS)، مقياس رضايت از نتايج (RSS)، پرسش نامه رفتارهاي مدني- تحصيلي (ECBQ) و پرسش نامه فريب کاري تحصيلي (ECQ) را تکميل نمودند. براي بررسي فرضيه هاي پژوهش از الگوسازي معادله ساختاري (SEM) استفاده شد. نتايج نشان داد که بين عدالت آموزشي با رضايت از تحصيل و نتايج رابطه مثبت و معنادار، و بين عدالت آموزشي با رفتارهاي مدني تحصيلي رابطه مستقيم و مثبت معنادار وجود دارد. رضايت از نتايج با رضايت از تحصيل داراي رابطه مثبت و معناداري و رضايت از تحصيل با فريب کاري تحصيلي و رفتارهاي مدني- تحصيلي داراي رابطه منفي و مثبت معناداري است.

هدف از انجام اين پژوهش بررسي رابطه فرهنگ سازماني و يادگيري سازماني با مديريت دانش ميان اعضاي هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مرودشت در سال تحصيلي 89-1388 بوده است. اين پژوهش به روش توصيفي از نوع همبستگي انجام شده است. جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه اعضاء هيات علمي تمام وقت دانشگاه آزاد مرودشت بوده اند، براي تعيين حجم نمونه از روش نمونه گيري تصادفي ساده استفاده شد، حجم نمونه مورد مطالعه بر اساس جدول کرجسي و مورگان 74 نفر بوده است. جهت جمع آوري داده ها از پرسش نامه فرهنگ سازماني با پايايي 0.79، يادگيري سازماني با پايايي 0.85، مديريت دانش با پايايي 0.96 بهره گرفته شده است. براي تجزيه و تحليل داده ها از رگرسيون چندمتغيره به شيوه گام به گام و ضريب همبستگي پيرسون استفاده شده است. نتايج حاصله نشان داد که بين فرهنگ سازماني و يادگيري سازماني با مديريت دانش رابطه معناداري وجود دارد. بين ابعاد فرهنگ سازماني و مديريت دانش رابطه معناداري وجود دارد. بين ابعاد يادگيري سازماني و مديريت دانش رابطه معناداري وجود دارد.

هدف اساسي اين پژوهش تاثير بازي هاي رايانه اي بر خلاقيت و رابطه آن با سازگاري رواني دانش آموزان مي باشد. جامعه پژوهش شامل کليه 140 نفر دانش آموز دختر سال سوم دبستان بود که در کلاس هاي تابستاني شهر سيرجان شرکت مي کردند. با استفاده از روش سرشماري تعداد 136 نفر به پرسش نامه ها پاسخ دادند و به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گيري پرسش نامه سازگاري دانش آموزان ابتدايي و آزمون خلاقيت تورنس (فرم الف تصويري) مي باشد که توانايي هاي آزمودني ها را در ويژگي هاي سياليت، اصالت، بسط و انعطاف پذيري مي سنجد. هر دو آزمون از اعتبار و روايي کافي برخوردار هستند. نتايج اين پژوهش نشان داد که بازي هاي رايانه اي در کاهش ابعاد اصالت و بسط دانش آموزان معنادار است. با مقايسه ميانگين ها دريافتيم دانش آموزاني که بازي هاي رايانه اي را انجام مي دادند در دو بعد خلاقيت نمرات پايين تري نسبت به دانش آموزاني که بازيهاي رايانه اي را انجام نمي دادند برخوردار بودند. همچنين متغير انعطاف پذيري با سازگاري عاطفي در سطح (p< 0.01) رابطه مثبت و معنادار دارد.

هدف پژوهش حاضر پيش بيني مولفه هاي سرمايه اجتماعي دانشجويان بر اساس مولفه هاي هوش هيجاني آنان بود. بدين منظور 400 نفر از دانشجويان دانشگاه هاي آزاد اسلامي منطقه 11 به روش نمونه گيري چند مرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي اندازه گيري در اين پژوهش، پرسش نامه هوش هيجاني سيبرياشرينگ و پرسش نامه سرمايه اجتماعي بود. نتايج تحليل رگرسيون داده ها نشان داد که مولفه هاي هوش هيجاني (خودانگيزي، خودآگاهي، خودکنترلي، هوشياري اجتماعي و مهارت اجتماعي) قادر به پيش بيني مولفه هاي سرمايه اجتماعي (اعتماد تعميم يافته، مشارکت رسمي- مدني، مشارکت مذهبي، هنجار معامله متقابل، پيوند دوستي- همسايگي، پيوند دوستي- خانوادگي و اعتماد نهادي) هستند. مقدار کلي هوش هيجاني قادر است به طور معنادار، تغييرات سرمايه اجتماعي را پيش بيني کند. همچنين تحليل رگرسيون گام به گام نشان داد که از بين مولفه هاي هوش هيجاني، چهار مولفه مهارت اجتماعي، هشياري اجتماعي، خودآگاهي و خودانگيزي قادرند مولفه هاي سرمايه اجتماعي را به طور معنادار تببيين کنند. علاوه بر اين، از بين مولفه هاي هوش هيجاني، مولفه مهارت اجتماعي قادر است تغييرات سرمايه اجتماعي را در حالت کلي تبيين کند.

بررسي رابطه بين کارآفريني و درگيري شغلي کارکنان هدف اساسي اين مطالعه بود. بر پايه مفروضه تحقيقات همبستگي و با اجراي دو پرسش نامه کارآفريني و درگيري شغلي در مورد 146 نفر از جامعه کارکنان بخش هاي اداري و خدماتي دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن که با شيوه نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شده بودند اطلاعات لازم جمع آوري شد. نتايج تحليل رگرسيون چندگانه نشان داد که به طور کلي مي توان بر اساس سطح کارآفريني کارکنان، درگيري شغلي آنان را پيش بيني کرد

در پژوهش حاضر به بررسي آسيب شناسي اوقات فراغت نوجوانان 12 تا 17 ساله استان لرستان پرداخته شده است. به اين منظور و با هدف شناخت و تقليل اين آسيب ها از بين 360 هزار نفر (170 هزار نفر دختر و 190 هزار نفر پسر) با استفاده از جدول تاکمن 620 نفر دختر و پسر و 150 نفر کارشناس و مدير دستگاه هاي اجرايي مرتبط با موضوع گذران اوقات فراغت به صورت خوشه اي چند مرحله اي انتخاب و به وسيله دو پرسش نامه محقق ساخته با روايي و اعتبار معتبر (نظر صاحب نظران و آلفاي کرانباخ 0.99 پرسشنامه نوجوانان و 85% پرسش نامه کارشناسان) مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج تحليل عاملي نشان مي دهد که نوجوانان 12 تا 17 ساله اوقات فراغت خود را به فعاليت هاي فرهنگي، تفريح، مطالعه آزاد، فعاليت هاي مذهبي، مهارتي، وقت گذراني (مطلوب و نامطلوب) و ورزش مي گذرانند. و عمده ترين آسيب هاي اوقات فراغت اين نوجوانان: عامل ساختاري سازماني، عوامل فرهنگي، عدم مشارکت مردمي، شرايط نامطلوب اقتصادي، عدم اطلاع رساني درست، نبود انگيزه و غيره مي باشد.

هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه رفتار اخلاقي مديران با رفتار شهروند سازماني معلمان و کارکنان مدارس بود. جامعه آماري پژوهش را کليه معلمان و کارکنان مدارس شهرستان گرمسار تشکيل داده اند. حجم نمونه مطابق با فرمول برآورد (کوکران) حجم نمونه 587 نفر برآورد گرديد و به شيوه نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب شد. ابزار گردآوري داده ها پرسش نامه بوده است. رفتار اخلاقي مديران به واسطه پرسش نامه محقق ساخته با 20 گويه و مطابق نظريه لدبتر (2005) در چهار مولفه اخلاق شخصي، اخلاق سودمندي، اخلاق اجتماعي و اخلاق قانوني سنجيده شده است. رفتار شهروندي سازماني نيز به واسطه پرسش نامه محقق ساخته مرکب از 20 گويه و در پنج مولفه، تواضع و تکريم، شرافت شهروندي، جوانمردي، نوع دوستي و وجدان کاري (مطابق نظر مورگان، 1988) مورد سنجش واقع شده است. داده هاي گردآوري شده با استفاده از شاخص ضريب همبستگي و تحليل رگرسيون تجزيه و تحليل شده اند. نتايج نشان مي دهد که 1) بين رفتار اخلاقي مديران و رفتار شهروندي سازماني معلمان و کارکنان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. 2) بين هر يک از ابعاد رفتار اخلاقي با رفتار شهروندي سازماني و ابعاد آن رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. 3) نتايج تحليل رگرسيوني نشان داده است که متغيرهاي اخلاق سودمندي، و اخلاق قانوني پيش بيني کننده هاي معناداري براي رفتار شهروندي سازماني به شمار مي روند.

هدف پژوهش حاضر گردآوري و تحليل توضيح هاي شفاهي معلمان دوره ابتدايي مدارس سماء منطقه پنج دانشگاه آزاد اسلامي بود. تدريس کلاس هاي 32 نفر معلم (20 زن و 12 مرد) چهار پايه تحصيلي (دوم، سوم، چهارم و پنجم) در پنج شهر، در درس هاي فارسي، رياضي و علوم هر کدام به مدت 10 جلسه با استفاده از MP3 Player مورد ثبت و ضبط قرار گرفت. اطلاعات گردآوري شده با استفاده از روش هاي آمار توصيفي و آزمون مجذور خي تجزيه و تحليل شدند. يافته هاي حاصل از تحليل تدريس 960 جلسه کلاس درس و 11617 توضيح مطرح شده با استفاده از پرسش نامه معکوس و مقياس درجه بندي نشان داد که: بين دلايل ارائه توضيح ها و پايه تدريس معلمان ارتباط معنادار وجود دارد، همچنين ارتباط بين دلايل ارائه توضيح ها و نوع درس ها نيز و بين رويکردهاي توضيح دادن و پايه تدريس معلمان معنادار بود. معلمان ترجيح مي دهند توضيحات خود را به آموزش مفاهيم، آموزش هدف ها و مقصدها، آموزش پيامدها، آموزش علت و معلول و آموزش فرايندها و شيوه ها اختصاص دهند. معلمان با افزايش پايه تدريس، رويکردهاي نوين و پيچيده تري را براي توضيح دادن بکار مي گيرند. نقاط ضعف معلمان در استفاده از توضيح دادن عبارت بودند از: واضح بودن مقدمه، مناسب بودن ساختار جمله ها، کافي بودن مثال هاي عيني، مناسب بودن مکث ها، ارائه سرنخ هاي کلامي مستقيم، بکارگيري مناسب مواد و رسانه آموزشي، روشن بودن الگوي توضيح، خلاصه کردن تدريجي مطلب، تغيير سرعت بيان يا سطح مطلب و بررسي مشارکت دانش آموزان در بحث. بين دلايل ارائه توضيح ها و پايه تدريس معلمان ارتباط معنادار وجود دارد. ارتباط بين دلايل ارائه توضيح ها و نوع درس ها نيز معنادار بوده است. بين رويکردهاي توضيح دادن و پايه تدريس معلمان ارتباط معنادار وجود دارد. با توجه به اهميت توضيح دادن، اين مقوله بايستي در واحدهاي درسي و دوره هاي آموزشي بدو خدمت و حين خدمت معلمان بيشتر مورد توجه قرار گيرد.

هدف اين پژوهش، ساخت و هنجار يابي پرسشنامه سنجش راهبردهاي كنار آمدن دانشجويان با استرس بود. جامعه آماري اين پژوهش را دانشجويان رشته هاي مختلف تحصيلي دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن در سال تحصيلي 88ـ1387 تشکيل مي داد. از اين جامعه با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي 635 دانشجو انتخاب شدند. ابزار پژوهش (پرسشنامه راهبردهاي کنار آمدن با سه مولفه مساله مدار، هيجان مدار و اجتناب مدار) با 49 پرسش با طيف ليکرتي چهار درجه اي بر مبناي نظريه هاي فرويد، لازاروس و فولكمن، بلاكر و سايرين تدوين شد. ضريب اعتبار اين ابزار با استفاده از روش آلفاي كرانباخ80 . به دست آمد. روايي سازه پرسشنامه با استفاده از تحليل عاملي با روش مولفه هاي اصلي و چرخش واريماكس مورد بررسي قرارگرفت. نتيجه اين تحليل نشان دادکه هر يک از مولفه هاي پرسشنامه به ترتيب 51، 47 و 52 درصد واريانس سازه مورد مطالعه را تبيين مي کند. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان داد که: 1- پرسشنامه مذکور از روايي و اعتبار قابل قبولي برخوردار است. 2- براي سنجش راهبردهاي کنار آمدن دانشجويان با استرس جدول نرم به صورت نمره T و رتبه درصدي براي هريک از مولفه ها و براي زنان و مردان تنظيم شد. از اين ابزار مي توان در برنامه ريزي درمان براي مراجعان در مواجهه با محرك هاي استرس زا استفاده كرد.

پژوهش حاضر با هدف مطالعه عوامل موثر در مديريت منابع و فرايندهاي آموزش الکترونيکي و با روش توصيفي ، پيمايشي (زمينه يابي) و مقطعي در سال 1388 انجام شد. جامعه آماري متشكل از مديران، استادان،کارشناسان و متخصصان و دست اندرکاران آموزش هاي الکترونيکي شهر تهران بوده كه از اين جامعه 98 نفر به صورت تصادفي به عنوان نمونه انتخاب شدند. براي جمع آوري داده ها از پرسشنامه محقق ساخته با بهره گيري از تجارب جهاني استفاده شد. به منظور تعيين روايي از قضاوت اساتيد اين رشته استفاده گرديد و ميزان پايايي پرسشنامه از طريق آلفاي کرونباخ با استفاده از نرم افزارSPSS معادل 0.80 حاصل گرديد. تجزيه و تحليل داده ها با آمار توصيفي و استنباطي (آزمون خي دو) انجام گرديد. نتايج حاصل نشان داد که با توجه به فراواني مشاهده شده و امتيازي که به هر يک از گويه هاي هر عامل داده شده به ترتيب عوامل راهبردي، عوامل حقوقي و اداري، عوامل فني و تکنولوژيکي، عوامل آموزشي، عوامل اقتصادي، عوامل فرهنگي و اجتماعي در توسعه آموزش الکترونيکي در حد زياد و خيلي زياد موثر است.

هدف پژوهش حاضر ارايه يک مدل براي ارزيابي توانمندي هاي حرفه اي اعضاي هيات علمي غير پزشکي به منظور ارتقا کيفي دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد. جامعه مورد مطالعه شامل تمامي اعضاي هيات علمي (غير پزشکي) دانشگاه آزاد اسلامي است که در سال تحصيلي 89-1388 در واحدهاي دانشگاهي اشتغال داشتند. دانشگاه آزاد اسلامي داراي 12 منطقه بوده که شامل 424 واحد آموزشي غير پزشکي (197 مرکز و 227 واحد) است. بر اساس جدول مورگان، 384 عضو هيات علمي از جامعه مذکور انتخاب شد. براي پيشگيري از افت احتمالي حجم نمونه 450 نفر در نظر گرفته شد. براي انتخاب نمونه از روش نمونه گيري چند مرحله اي استفاده شده است. براي اين منظور از بين 12 منطقه آن زمان به طور تصادفي 4 منطقه انتخاب شد که شامل مناطق (11، 8، 12، 4) است. در مرحله دوم از واحدهاي دانشگاهي هر منطقه حداقل 2 و حداکثر 4 واحد به طور تصادفي انتخاب شد. در مجموع نمونه آماري مورد بررسي قرار گرفته 276 نفر مي باشد. روش پژوهش توصيفي و کيفي است. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته شامل 9 مولفه است. اين مولفه ها و زير مجموعه آنها به صورت پرسشنامه اي ساخته شد که وضعيت موجود و وضعيت مطلوب بر اساس آن با يک مقياس 10 درجه اي توسط اعضاي هيات علمي درجه بندي شد. به منظور حصول اطمينان بيشتر از روايي سازه ابزارها، پس از جمع آوري اطلاعات با استفاده از تحليل عاملي به روش مولفه هاي اصلي (pc) و چرخش واريماكس قرار گرفت و براي پايايي آن ضريب آلفاي كرنباخ 0.834 محاسبه گرديد. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد از 53 زير مولفه مرتبط با مولفه هاي اصلي 36 نشانگر با کل 9 مولفه مورد نظر داراي همبستگي معني دار است. تحليل مسير نشان دادکه مدل پيشنهادي از 3 عامل مهم شامل مراحل اجراي چارچوب توانمندسازي، نظام ارزشيابي و مهندسي مجدد، روابط انساني و مولفه شفاف سازي در پيش بيني افزايش توانمندي هاي حرفه اي اعضاي هيات علمي نقش منفي ايفا مي کند.

اين تحقيق با هدف بررسي تاثير دوره هاي آموزشي ICDLبر بهبود عملکرد کارکنان پرديس دانشکده هاي فني دانشگاه تهران به روش پيمايشي از نوع توصيفي اجرا شده است. ابزار جمع آوري اطلاعات، پرسشنامه پنج گزينه اي مي باشد که روايي آن توسط تعدادي از اساتيد دانشگاه بررسي و پايايي آن با استفاده از روش آلفاي کرانباخ محاسبه و ضريب پايايي 0.85 به دست آمده است. جامعه آماري اين تحقيق 120 نفر از کارمندان و کارشناسان پرديس دانشکده هاي فني دانشگاه تهران و نمونه آماري اين تحقيق تعداد 92 نفر با استفاده از جدول تعيين حجم نمونه مورگان که به روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شده است. داده هاي به دست آمده با کمک آمار توصيفي و استنباطي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت و نتايج حاصله نشان مي دهد که بين گذراندن دوره هاي آموزشي ICDL و مهارت هاي جديد کارکنان، دقت و اثربخشي آنها، سرعت و مقدار انجام کار کارکنان، موفقيت شغل آنان و ايجاد جاذبه و علاقه مندي در کارکنان رابطه وجود دارد.