اين مقاله به بررسي تاثير اجراي برنامه «فلسفه براي کودکان» به صورت اجتماع پژوهشي، بر بهبود مهارت هاي ميان فردي در دانش آموزان مقاطع تحصيلي سوم تا پنجم دبستان هاي دخترانه و پسرانه منطقه 5 آموزش و پرورش شهر تهران از ديدگاه آموزگاران مي پردازد. براي اين منظور 190 دانش آموز در سه مقطع تحصيلي به طور تصادفي انتخاب شدند (97 پسر، 93 دختر) و مجددا به طور تصادفي در دو گروه شاهد و آزمايش قرار گرفتند (88 نفر در گروه آزمايش و 102 نفر در گروه گواه). سپس با استفاده از پرسش نامه ارزيابي مهارت هاي اجتماعي وير و داوين، متغير مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان از نظر معلمان سنجيده شد و قبل از اجراي برنامه عدم تفاوت معنادار مهارت هاي ارتباطي در دو گروه تاييد شد. سپس کودکان گروه آزمايش طي 12 جلسه هفتگي به مدت 1.5 ساعت در جلسات «فلسفه براي کودکان» گرد مربي آموزش ديده نشسته و مجموعه داستان هاي فکري را قرائت کرده و پيرامون آن به سوال مي پرداختند. مشخص گرديد که اجراي اين برنامه از ديدگاه معلمين مي تواند بر بهبود مهارت هاي ارتباط ميان فردي دانش آموزان تاثير معناداري بگذارد .(p<0.001) همچنين براي بررسي ماندگاري اثر اين برنامه بر ديد معلمان 4 ماه بعد مجددا اين متغيرمورد ارزيابي قرار گرفت که يافته ها حاکي از تاييد ماندگاري اثر اين برنامه بود

هدف از اين پژوهش بررسي نيازهاي اطلاعاتي و رفتار اطلاع يابي پژوهشگران فناوري نانو مي باشد. روش تحقيق توصيفي پيمايشي است و داده ها، از طريق پرسش نامه اي گردآوري شد که روايايي آن به شيوه روايي محتوا بر اساس نظر افراد صاحب نظر و پايايي آن از طريق محاسبه آلفاي کرانباخ با نرافزار (a=0.914) spss تاييد شد. جامعه مورد مطالعه شامل 1225 نفر از پژوهشگران در سطح کشور مي باشند؛ که از ميان آنها 291 نفر از طريق جدول کرجسي و مورگان به روش خوشه اي انتخاب شدند. از مجموع پرسش نامه هاي توزيع شده (500 عدد)، 243 پرسش نامه معادل 84 درصد جامعه نمونه برگشت داده شد. براي تحليل آماري از نرم افزار SPSS و نرم افزار اکسل استفاده شد. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که در بين منابع رسمي اطلاعات، 69.7 درصد پژوهشگران از مقالات بسيار زياد، و 58.8 درصد آنها از مجلات الکترونيکي بسيار زياد و از کتابشناسي ها کم استفاده مي کنند. شکل مطلوب اطلاعات پژوهشگران منابع الکترونيکي مي باشد. انگيزه آنها در استفاده از اطلاعات انجام طرح هاي تحقيقاتي و به روز کردن اطلاعات تخصصي مي باشد. زبان منابع مورد نياز آنها انگليسي مي باشد. براي به دست آوردن اطلاعات علمي بيشتر به مراکز دانشگاهي مراجعه مي کنند. از مهم ترين موانع دستيابي به منابع از نظر پژوهشگران فناوري نانو عدم اشتراک منابع توسط مراکز مربوطه و مناسب نبودن سرويس دهي اينترنتي مي باشد

هدف اساسي پژوهش حاضر بررسي محيط روان شناختي و مولفه هاي آن در دانشگاه آزاد اسلامي است. جامعه آماري اين پژوهش را تمام مديران واحدهاي دانشگاه آزاد اسلامي تشکيل مي دهند. با روش نمونه گيري تصادفي مرحله اي و طبقه بندي تعداد 540 نفر از مديران واحدهاي مختلف دانشگاه آزاد اسلامي و به ازاي هر مدير 3 نفر از کارکنان تحت سرپرستي آنها يعني 1620 نفر انتخاب شدند. ابزار سنجش عبارت است از پرسش نامه محقق ساخته محيط روان شناختي که بر روي کارکنان اجرا شد. نتايج تحليل واريانس يک طرفه است و آزمون پيگردي LSD نشان داد که: 1- بين محيط روان شناختي واحدهاي دانشگاه آزاد اسلامي به تفکيک منطقه تفاوت معني دار وجود ندارد. 2- بين ابعاد پاداش، دوستي، پشتيباني و استقلال از ابعاد محيط روان شناختي به تفکيک منطقه تفاوت معني دار وجود دارد. 3- بين ابعاد تعارض، کنترل شغلي، روابط بين فردي، تعهد کاري، فشار کاري، اعتبار و احترام سازماني از ابعاد محيط روان شناختي به تفکيک منطقه تفاوت معني دار وجود ندارد

هدف اصلي اين تحقيق بررسي ارتباط به كارگيري راهبردهاي يادگيري در فرآيند يادگيري زبان انگليسي و مهارت زباني آنها در ميان دانشجويان زبان انگليسي مي باشد. اين گروه شامل 189 دانشجوي سال اول زبان انگليسي بوده كه به روش نمونه گيري تصادفي گروهي از ميان 368 دانشجوي سال اول زبان انگليسي دانشگاه آزاد اسلامي رودهن انتخاب شده اند. در اين تحقيق از پرسش نامه راهبردهاي يادگيري زبان آكسفورد (SILL) و نسخه آزمون سنجش بسندگي زبان انگليسي تافل (ETS) سال 2003 استفاده شده است. يافته هاي اين تحقيق نمايانگر وجود همبستگي ميان به كارگيري راهبردهاي يادگيري و سطح مهارت زبان انگليسي اين دانشجويان مي باشد. علاوه بر اين، تفاوت قابل ملاحظه اي بين دانشجويان دختر و پسر در به كارگيري راهبردهاي يادگيري و سطح مهارت آنها مشاهده نشده است

هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسي رابطه مديريت زمان و ميزان فرسودگي شغلي در بين کارکنان مشغول به خدمت در واحدهاي دانشگاهي منطقه 12 دانشگاه آزاد اسلامي بود. جامعه آماري اين پژوهش کليه کارکنان شاغل دانشگاه آزاد اسلامي منطقه 12 است که شامل 4385 نفر تعداد 578 نفر با بهره گيري از فرمول کو کران انتخاب شدند. جهت دسترسي به واحدهاي نمونه (کارکنان دانشگاه) از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي و نمونه گيري تصادفي بهره گرفته شده است. ابزار جمع آوري داده هاي پژوهش، پرسشنامه بود. بدين منظور از روش توصيفي - همبستگي و همچنين از روش اسنادي و کتابخانه اي بهره گرفته شده است. در پژوهش توصيفي، براي گردآوري اطلاعات و داده هاي اوليه از پرسشنامه استاندارد شده؛ و در بخش اسنادي به مطالعه و بررسي پژوهش هاي پيشين و جمع آوري مطالب مرتبط با مطالعه پرداخته شده است. اطلاعات توسط نرم افزار آماري SPSS 15 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت و با توجه به سطح سنجش متغيرهاي مورد بررسي در آمار توصيفي از جداول، درصد فراواني نسبي، ميانگين و انحراف معيار و در آمار استنباطي از آزمون هاي آماري رگرسيون ساده، چند متغيره بهره گرفته شده است. مهم ترين نتايج پژوهش به شرح زير است: نقطه نظرات نمونه مورد بررسي نسبت به وجود فرسودگي شغلي در بين کارکنان دانشگاه آزاد تقريبا در سطح متوسط بوده است. نسبت به وجود مديريت زمان کمي بيش از سطح متوسط بوده است. به علاوه بين مديريت زمان و فرسوگي شغلي رابطه وجود دارد. بين ابعاد مديريت زمان و فرسودگي شغلي رابطه وجود دارد و همچنين بين ابعاد فرسودگي شغلي و مديريت زمان رابطه مشاهده شده است.

اين پژوهش با هدف آگاهي از وضعيت فرسودگي شغلي در ميان کتابداران انجام شده است. جامعه پژوهش شامل 133 کتابدار کتابخانه هاي عمومي استان مازندران است. روش پژوهش، پيمايشي تحليلي و ابزار گردآوري اطلاعات پرسشنامه فرسودگي شغلي مسلاچ و جکسون است که سه بعد فرسودگي شغلي شامل خستگي عاطفي، مسخ شخصيت و عملکرد فردي را مورد سنجش قرار مي دهد. بالا بودن ميزان فرسودگي شغلي در بالا بودن مقياس خستگي عاطفي و مسخ شخصيت و پايين بودن مقياس عملکرد فردي منعکس مي گردد. بر اساس يافته ها، گروه مورد مطالعه داراي خستگي عاطفي پايين (ميانگين 6.82) و مسخ شخصيت پايين (ميانگين 1.5) و عملکرد فردي در حد متوسط و نزديک به حد بالا (ميانگين 39.87) مي باشد. با توجه به عملکرد فردي متوسط و بالا در جامعه پژوهش، فرسودگي شغلي از اين بعد نيز در حد پايين محسوب مي شود. آزمون فرضيه هاي پژوهش نشان داد که بين ميانگين فرسودگي شغلي کتابداران مرد و زن (در بعد خستگي عاطفي) تفاوت معني داري وجود دارد و ميانگين فرسودگي شغلي کتابداران بر حسب گروه هاي سني، سطح تحصيلات، سابقه اشتغال به کار در کتابخانه و سابقه کار در محل کار فعلي نيز داراي تفاوت معني داري است، اما فرسودگي شغلي کتابداران بر حسب وضعيت تاهل و درآمد، تفاوت معني داري ندارد.

اين پژوهش با هدف بررسي نيازهاي مشاوره اي و روان شناختي مراکز صنعتي اجرا گرديد. جامعه پژوهش شامل تمامي مراكز فعال صنعتي استان سمنان به تعداد 85 مركز بود كه کل جامعه پژوهش به عنوان نمونه انتخاب شده و براي تمامي جامعه پژوهش پرسشنامه ارسال گرديد. ابزار پژوهش شامل يك پرسشنامه 31 سوالي محقق ساخته بود كه ضريب پايايي 0.90 براي آن برآورد گرديد. براي تحليل داده ها از آمار توصيفي شامل فراواني، درصد فراواني، ميانگين، آزمون بي پارامتري فريدمن و آزمون گرايش ال پيچ استفاده شد. نتايج روش گرايش ال پيچ نشان داد كه مراكز صنعتي استان سمنان به خدمات مشاوره اي و روان شناختي هر دو حيطه صنعتي و سازماني نياز دارند. نتايج روش فريدمن نيز نشان داد که از بين حيطه هاي 6 گانه روانشناسي صنعتي سازماني حيطه انگيزش و رفتار شغلي در رتبه اول، انتخاب و گزينش در رتبه دوم، بهداشت محيط و ايمني كار در رتبه سوم، تجزيه و تحليل شغلي در رتبه چهارم، عملكردسنجي در رتبه پنجم و حيطه آموزش و توسعه در رتبه ششم قرار دارند.

پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه هوش هيجاني و سلامت روان با فرسودگي شغلي در بين دبيران، پرستاران و کارمندان آب و برق و همچنين بررسي سازه مقياس فرسودگي شغلي ماسلاچ اجرا شده است. 400 نفر از شاغلين اين سه شغل به روش نمونه گيري تصادفي سهميه ايي انتخاب شدند. پرسشنامه هاي هوش هيجاني بار-ان (1980)، سلامت عمومي گلدبرگ (28.GHQ) و فرسودگي شغلي ماسلاچ - جکسون (1981) اجرا گرديد. در اين پژوهش نتايج حاصل از هنجاريابي آزمون هاي فوق نشان دادند كه اين آزمون ها از حد مناسبي از اعتبار و روايي برخوردار هستند. نتايج ضريب همبستگي پيرسون بيانگر رابطه منفي و معني دار بين هوش هيجاني و سلامت روان با فرسودگي شغلي بود. نتايج تحليل رگرسيون نشان داد که هوش هيجاني و سلامت روان به گونه اي منفي و معني دار مي توانند فرسودگي شغلي را براي شاغلين هر سه شغل پيش بيني کنند. يافته هاي تحليل واريانس دو راهه نشان دادند که تاثير نوع شغل بر فرسودگي شغلي معني دار مي باشد، اما تاثير جنسيت و همچنين تعامل آن با نوع شغل بر فرسودگي شغلي معني دار نيست. يافته هاي آزمون هاي تعقيبي تو کي و شفه نشان داد که بين فرسودگي شغلي پرستاران و کارکنان آب و برق تفاوت معني داري وجود دارد. نتايج تحليل عاملي به روش مولفه هاي اصلي نشان داد که مقياس فرسودگي شغلي ماسلاچ - جکسون (1981) از پنج عامل خستگي هيجاني، تعارض شغلي، خشنودي عاطفي، مسخ شخصيت، احساس کفايت شخصي تشکيل شده است.

هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسي تاثير چند رسانه اي آموزشي در درمان اختلال املا دانش آموزان ويژه يادگيري مي باشد. نمونه پژوهش کليه دانش آموزان (دختر و پسر) ويژه يادگيري پايه سوم دبستان در شهر کرمانشاه در سال تحصيلي 86-87 مي باشد. تعداد نمونه 16 دختر و 14 پسر شناسايي شده با اختلال املا در مراکز ويژه يادگيري شهر کرمانشاه مشغول آموزش بودند که به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و کنترل جايگزين شدند و متغيرهاي تاثيرگذار احتمالي از جمله بهره هوشي، پايه تحصيلي، جنسيت، سلامت رواني، سلامت جسماني، در دو گروه کنترل شد.در اين پژوهش از طرح شبه آزمايشي با اجراي پيش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. ابزار اين پژوهش شامل مقياس تجديد نظر شده هوش و کسلر و چک ليست تشخيصي مشکلات املا و آزمون محقق ساخته املا و چند رسانه اي آموزشي املا مي باشد. گروه آزمايش 10 جلسه 75 دقيقه اي با چند رسانه اي املا آموزش ديدند، اما گروه کنترل بدون دريافت آموزش با چند رسانه اي به طور معمول آموزش خود را دريافت کردند. داده ها با استفاده از t مستقل تحليل شدند و نتايج نشان داد بين ميانگين نمرات گروه آزمايش و کنترل در سطح 0.01 تفاوت معني داري جود دارد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت که استفاده از چند رسانه اي آموزشي در درمان اختلال املا دانش آموزان ويژه يادگيري موثر است.

پژوهش حاضر به منظور بررسي تاثير سبک رفتار رهبري معلم بر خلاقيت دانش آموزان دبستاني (کلاس چهارم و پنجم) شهرستان کازرون انجام شده است. در اين تحقيق که به روش همبستگي مي باشد، تعداد 40 معلم و 120 دانش آموز به روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي از مدارس شهرستان کازرون انتخاب شدند. براي جمع آوري داده ها از دو پرسشنامه سبک رفتار رهبري الواني و پرسشنامه خلاقيت عابدي استفاده شد که هر دو پرسشنامه داراي روايي صوري قابل قبول بودند و ضريب آلفاي آنها به ترتيب 0.79 و 0.83 بود، که قابل قبول و معني دار مي باشد. يافته هاي تحقيق نيز نشان مي داد که: (%37.5) -1 درصد معلمان داراي سبک رفتار رهبري وظيفه مدار، (20%) درصد داراي سبک رفتار رهبري رابطه مدار، (42.5%) درصد هم سبکي تلفيقي داشتند. -2 دانش آموزان معلمان داراي سبک تلفيقي نسبت به دانش آموزان معلمان با سبک رفتار رهبري وظيفه مدار يا رابطه مدار، خلاقيت بالاتري دارند (F=5.19 ،p<.01). -3 جنسيت معلم به تنهايي با خلاقيت دانش آموزان رابطه اي ندارد. (p<.93 F=0.006) اما تعامل جنسيت با سبک رهبري تاثيري معني دار بر خلاقيت دانش آموزان دارد .(p<.05 F=3.23) -4 بين دختران و پسران از نظر ميزان خلاقيت تفاوت معن يداري وجود دارد

هدف اصلي از اين پژوهش، «ارزيابي برنامه درسي دوره متوسطه حرفه اي دانش آموزان آهسته گام آموزش پذير از حيث توجه به جايگاه مهارت توانمندسازي شغلي» مي باشد. جهت دستيابي به اين هدف، به بررسي ميزان تاثير عناصر برنامه درسي (هدف، محتوا، زمان و ارزشيابي) بر هر يك از مولفه هاي توانمندسازي شغلي (مهارت هاي عمومي و اجتماعي، خودمديريتي، خودكفايي فردي، خودكفايي اقتصادي و توانبخشي حرفه اي) پرداخته مي شود. روش تحقيق مورد استفاده در اين پژوهش، زمينه اي است. جامعه آماري اين پژوهش، كليه كارشناسان ستادي (45 نفر)، كليه متخصصان برنامه ريزي درسي (100 نفر)، كليه دبيران مقطع متوسطه حرفه اي استان قزوين (120 نفر) و كليه كارفرمايان (15 نفر) است. نمونه اين مطالعه با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شد كه تعداد 223 نفر در اين پژوهش شركت نمودند. اطلاعات اين تحقيق از طريق دو پرسشنامه، 44 سوالي محقق ساخته با معيار نمره گذاري 10-1 جمع آوري شد و با استفاده از روش هاي آمار توصيفي (جداول، نمودارها، محاسبه فراواني، درصد، انحراف معيار و ضريب تغييرات) و استنباطي t) تك نمونه اي، تحليل واريانس يكطرفه و آزمون تعقيبي (LSD مورد تحليل قرار گرفت؛ ضريب روايي پرسشنامه با استفاده از روش اميد رياضي (سيگماي شمارشي) 0.91 به دست آمد. ضريب پايايي پرسشنامه با استفاده از ضريب آلفاي كرانباخ، به ميزان (0.95) تعيين گرديد. بر اساس نتايج به دست آمده از تحقيق، دو گروه متخصصان و كارشناسان ، برنامه درسي را داراي قابليت بالايي براي افزايش مهارت هاي پنجگانه (عمومي و اجتماعي، خودمديريتي، خودكفايي فردي، خودكفايي اقتصادي و توانبخشي حرفه اي) دانش آموزان آهسته گام در راستاي رسيدن به توانمندسازي شغلي قلمداد كرده اند. ولي دو گروه دبيران و كارفرمايان اين برنامه ها را داراي قابليت اندكي براي توسعه مهارت هاي ذكر شده در بين دانش آموزان آهسته گام دانسته اند. بدين ترتيب با توجه به تفاوت نظر دو گروه متخصصان برنامه ريزي درسي و كارشناسان ستادي با دبيران و كارفرمايان، بايد اذعان داشت با نظر به اينكه دبيران و كارفرمايان به عنوان مجريان برنامه درسي مقطع متوسطه حرفه اي هستند؛ لازم است كارشناسان ستادي و متخصصان برنامه ريزي درسي در تدوين برنامه درسي در راستاي توانمندسازي شغلي دانش آموزان آهسته گام، تجديد نظر اساسي به عمل آورند.

دف پژوهش حاضر گردآوري و تحليل پرسش هاي شفاهي معلمان دوره ابتدايي مدارس سما در منطقه پنج دانشگاه آزاد اسلامي است. فرايند روزمره كلاس هاي 32 نفر معلم (20 زن و 12 مرد) چهار پايه تحصيلي (دوم، سوم، چهارم و پنجم) در پنج شهر، در درس هاي فارسي، رياضي و علوم هر كدام به مدت 10 جلسه با استفاده از MP3 Player مورد ثبت و ضبط قرار گرفت. براي استخراج اطلاعات گردآوري شده از پرسشنامه معکوس استفاده شد. يافته هاي حاصل از تحليل فرايند 960 جلسه كلاس و 29520 سوال مطرح شده، نشان مي دهد كه: 1- معلمان به طور متوسط در هر جلسه 30.75 سوال پرسيده اند. 2- از مدت زمان هر جلسه، حدود 20 درصد آن به سوال كردن اختصاص داشته است. 3- اغلب سوال ها براي وارسي ميزان فهم دانش آموزان و يادآوري حقايق مطرح شده اند. 4- تعداد اندكي از سوال ها بر تشويق دانش آموزان به تفكر تاكيد داشته اند. 5- پرسش كردن در طرح درس معلمان جايگاهي نداشته است. 6- بين ابعاد سوال ها و پايه تدريس، نوع درس و جنسيت معلمان ارتباط معنادار وجود دارد. 7- معلمان در سوال كردن خود خطاهايي را مرتكب مي شوند، از جمله: فقط از باهوش ترين دانش آموزان سوال كردن، طرح سوال و پاسخ دادن به آن توسط خود معلم، و هميشه يك نوع سوال مطرح كردن. با توجه به اهميت پرسش كردن، اين مقوله بايستي در واحدهاي درسي و دوره هاي آموزشي بدو خدمت و حين خدمت معلمان بيشتر مورد توجه قرار گيرد.