زبان‌پریشی، اختلالی شناختی: نگاهی تازه به حوزه‌ای بودن زبان

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی این فرضیه است که آیا حوزۀ تواناییهای زبانی در ذهن مستقل و مجزا از سایر تواناییهای شناختی است و یا بین تواناییهای زبانی و تواناییهای شناختی غیرزبانی ارتباط وجود دارد. بدین منظور، ارتباط میان توانایی درک نحوی و توانایی پردازش توالیهای شناختی در بیماران مبتلا به زبان پریشی بروکا اندازهگیری شد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی – مقایسهای بود. ده بیمار زبان پریش بروکا از مراکز گفتاردرمانی دولتی تهران به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو آزمون درک نحوی کاپلان و پردازش توالیهای شناختی للکوف در مورد آنها اجرا و نتایج دو آزمون مقایسه شد. یافته‌ها: نتایج نشان دادند که بین توانایی درک بعضی از ساخت‌های نحوی و توانایی پردازش توالیهای شناختی این افراد ارتباط مستقیم وجود دارد (ضریب همبستگی=0 5/0). ناتوانی زبانپریشان بروکا در انتساب درست نقشهای معنایی، به اختلال شناختی کلیتری مربوط میشود که ناشی از ضایعۀ ساختهای عصبی مشترک در پردازش درک زبانی و توالی شناختی است. نتیجهگیری: برخلاف نظریۀ حوزهای بودن زبان، تواناییهای زبانی انسان را نمیتوان به یک قوۀ مستقل در ذهن محدود کرد و باید پذیرفت که تواناییهای زبانی و مهارتهای شناختی غیرزبانی در تعامل با یکدیگرند.

ویژگی‌های روان‌سنجی نسخۀ فارسی مقیاس تفکر خلاف‌واقع برای حوادث منفی

هدف مطالعۀ حاضر، بررسی پایایی و روایی سازۀ نسخۀ فارسی مقیاس تفکر خلاف‌واقع برای حوادث منفی است. روش:‌ به‌منظور دست‌یابی به هدف پژوهش، 265 دانشجوی دانشگاه اصفهان به روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای به‌عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و نسخۀ فارسی مقیاس تفکر خلاف‌واقع برای حوادث منفی را تکمیل کردند. یافته‌ها: نتیجۀ ساختار عاملی یا روایی سازه با استفاده از تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش واریماکس چهار عامل بود که 42/58 درصد واریانس کل آزمون را تبیین کرد. این عوامل عبارتاند: روبه‌بالای خودارجاع، روبه‌پایین بدون ارجاع، روبه‌بالای دیگرارجاع و روبه‌بالای بدون ارجاع. پایایی سازۀ نسخۀ فارسی این مقیاس و چهار عامل از طریق آلفای کرونباخ و بازآزمایی برآورد شد که همگی رضایتبخش بودند. نتیجه‌گیری: برای سنجش تفکر خلاف‌واقع برای حوادث منفی در ایران میتوان از نسخۀ فارسی

نقش متغیرهای شناختی، ابعاد فراشناختی و هیجانات در رفتار سوءمصرف مواد

نقش متغیرهای شناختی، ابعاد فراشناختی و هیجانات در رفتار سوءمصرف مواد

(مقاله مروری) پژوهش تربیتی: علم یا فلسفه؟ بررسی پی‌آمدهای روش شناسی علوم شناختی در تعلیم تربیت

هدف: علوم شناختی با ایجاد زمینه برای همراهی علم و فلسفه، نظریههای مفهومی و تجربی قابل‌دفاعی از ذهن به دست داده است. در این مقاله، تحولات روششناختی علوم شناختی و پیآمدهای آن در روششناسی پژوهشهای تربیتی بررسی میشود. روش: برای بررسی موضوع از روش استنتاجی استفاده شده است. یافته‌ها: نتایج نشان میدهد که با وجود تنوع روششناسیها در مطالعۀ ذهن (از قبیل تحلیل مفهومی، رویکرد محاسباتی، ماتریالیسم روش-شناختی و شبیه‌سازی)، تمایز دقیقی بین علم و فلسفه وجود ندارد. بنابراین، دست کم در دو بعد میتوان پیوند این دو حوزه را تصریح کرد: یکی مفروضات فلسفی حاکم بر روشهای علمی و دیگری تجربی بودن فلسفه. نتیجه‌گیری: بدین تربیت نوآوری علومشناختی در پژوهشهای تربیتی از جهت روششناسی این خواهد بود که مرز پژوهش فلسفی و علمی را در تربیت فروریخته و پژوهش فلسفی تربیت را در امتداد پژوهش در علم تربیت قرار میدهد.

رابطۀ باورهای معرفت شناختی و انگیزشی دانشجویان دچار درگیری شناختی

هدف: اين پژوهش، بررسي ارتباط بين باورهاي معرفتشناختي (باور به ساده بودن دانش، قطعيت دانش، منبع دانش، توانايي ذاتي يادگيري، يادگيري سريع)، باورهاي انگيزشي (باور به کارآمدي شخصي، جهتگيري هدفي تسلطي، عملکردي، بيروني) و تعيين سهم هر يک از آنها در پيشبيني درگيري شناختي دانشجويان بود. روش: بدين منظور 316 نفر از دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد تبريز (201 دختر و 115 پسر) با روش نمونهگيري تکمرحلهاي، بهطور تصادفي انتخاب شدند و پرسشنامههاي معرفتشناختي، اهداف پيشرفت و راهبردهاي انگيزشي در يادگيري در آنها اجرا شد. دادهها با روشهاي آماري تحليل رگرسيون چندگانه و آزمون همبستگي پيرسون تحليل شدند. یافته‌ها: نتايج نشان دادند كه درگيري شناختي با متغيرهاي خودکارآمدي، جهتگيري هدفي تسلطي، عملکردي و قطعيت دانش همبستگي مثبت معنادار؛ ولي با جهتگيري هدفي بيروني، يادگيري سريع و توانايي ذاتي يادگيري همبستگي منفي معنادار دارد. همچنين، نتايج حاکي از آن بود که بهترين عامل پيش‌بينيكنندة درگيري شناختي دانشجويان، متغير انگيزشي خودکارآمدي است و متغيرهاي جهتگيري هدفي تسلطي، قطعيت دانش، جنسيت (مؤنث بودن) و توانايي ذاتي يادگيري درردههاي بعدي قرار دارند. البته توانايي ذاتي يادگيري با درگيري شناختي همبستگي منفي داشت و نقشاش بازدارنده بود.

تأثیر آمایۀ ذهنی بر عملکرد حل مسأله: تلۀ خبرگی

هدف: سرعت عمل خبرگان در حل مسأله، در برخي شرايط مي‌تواند آنها را به شکلي انعطاف‌ناپذير بر راه‌حل اوليه تثبيت کند و بر عملکرد آنها در حل مسايل بعدي تأثير منفي بگذارد. هدف پژوهش حاضر، بررسي مقايسهاي تأثير ايجاد آماية ذهني بر عملکرد حل مسألة دانشجويان خبره و مبتدي است. روش: در اين پژوهش، با استفاده از طرح عاملي 3×2 (2 سطح خبرگي × 3 نوع آمايه)، عملکرد 48 دانشجوي خبره و مبتدي دانشگاه زنجان، در زمينة حل مسايل آب و ظرف لاچينز مطالعه شد. يافتهها: بر اساس تحليل واريانس عاملي دادهها، نتايج اين پژوهش نشان داد که اولاً، آزمودنيهاي خبره بيش از آزمودنيهاي مبتدي دچار آماية ذهني شده، بر راه‌حل اولية مسايل تثبيت شدند. دوم، عملکرد آزمودني‌هاي خبره در مسايل غيرآمايهاي بهتر از عملکرد آزمودنيهاي مبتدي بود. و سوم اين که، عملکرد آزمودني‌هايي که دچار آماية ذهني شده بودند، در مقايسه با آزمودنيهايي که دچار اين آمايه نشده بودند، ضعيفتر بود. نتيجهگيري: در برخي شرايط، مثلا ًهنگامي که فرد مسأله‌گشا مي‌بايست راه‌حلي غيرمعمول بيابد، خبرگي در حل مسأله ميتواند آسيبپذيري وي را در مقابل آماية ذهني افزايش دهد و باعث بدتر شدن عملکرد او (در مقايسه با افراد مبتدي) شود.

کارآیی تحلیل عملکردی شغل در تحلیل کارکردهای شناختی

هدف: هدف این پژوهش، بررسی میزان کارآیی تحلیل عملکردی شغل در تحلیل کارکردهای شناختی وظایف شغلی در مشاغل شرکت ملی صنایع پتروشیمی است. روش: در این پژوهش، پنج ارزیاب آموزش‌دیده، بر اساس نظریه و شیوۀ تحلیل عملکردی در قالب بیانیۀ وظایف سال 1387 و 1388، نمونهای شامل 50 وظیفه را از بانک وظایف موردنظر انتخاب و طبق دستورالعمل این شیوه، در مقیاسهای دادهها، افراد و اشیا (که کارکنان با استفاده از دانش، مهارت و توانایی‌های خود در حوزۀ کارکرد شناختی فیزیکی و بین‌فردی با آنها مرتبط میشدند) درجهبندی کردند. یافته‌ها: پایایی در همۀ موارد بیش ازحد انتظار بود و با درجه‌بندی‌کنندۀ ملاک نیز همبستگی زیادی نشان داد. نتیجه‌گیری: .یافتهها برتری این شیوه را در تحلیل شغل و نیز قابلیت اجرایی آن را در بسیاری از سازمانها تأیید کردند.

مقایسۀ ناگویی هیجانی و هوش هیجانی در دانش آموزان تیزهوش و عادی

هدف: هدف این پژوهش، مقایسۀ ناگویی هیجانی و هوش هیجانی دانشآموزان دبیرستانی مدارس تیزهوشان و عادی بود. روش: در این تحقیق 175 دانش‌آموز دبیرستانی (86 نفر از مدارس تیزهوشان و 89 نفر از مدارس عادی) شرکت کردند. از شرکت‌کنندگان خواسته شد مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو و مقیاس هوش هیجانی را تکمیل کنند. برای تحلیل دادههای پژوهش از شاخصها و روشهای آماری (شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و ضرایب همبستگی پیرسون) استفاده شد. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که ناگویی هيجاني دانشآموزان مدارس تیزهوشان کمتر از دانشآموزان مدارس عادی است، اما تفاوت هوش هیجانی آنها معنادار نیست. رابطۀ ناگویی هيجاني و هوش هیجانی دو گروه دانش-آموزان تیزهوش و عادی منفی و معنادار بود. تیزهوشان به دلیل فهم و درک بیشتر و سریعتر موقعیتهای هیجانی، پردازش و سازمان‌دهی بهتر این موقعیتها و توانایی بیشتر در تبدیل هیجان ادراک‌شده به کلام، کمتر به ناگویی هیجانی دچار میشوند. بالا بودن هوش شناختی، ضامن هوش هیجانی زیاد نیست، زیرا هوش شناختی با هوش هیجانی تفاوت ماهوی دارد. نتیجه‌گیری: ناگویی هیجانی نوعی نقص در پردازش و تنظیم هیجان‌هاست و به همین دلیل با هوش هیجانی رابطۀ منفی دارد.

بررسی اختلالات افسردگی و شناختی سالمندان و ارتباط آنها با یکدیگر

هدف: هدف اين پژوهش، ارزيابي اختلالات شناختي و افسردگي در سالمندان ساکن و غیرساکن سراي سالمندان، ارتباط میان اين دو اختلال، مقايسۀ عوامل فوق در دو گروه مزبور، و در نهايت مقايسۀ این عوامل در دو گروه زنان و مردان سراي سالمندان مي‌باشد. روش: براي بررسي سلامت شناختي و افسردگي 120 سالمند شرکت‌کننده در مطالعه، از دو پرسشنامۀ بررسي سلامت شناختي و مقياس افسردگي سالمندان استفاده شد. یافته‌ها: يافته‌ها نشان دادند که افسردگي و اختلال شناختي شايعترين اختلالات سالمندان مقيم سراي سالمندان هستند و بين این دو اختلال ارتباط معناداري وجود دارد. ميزان اختلال شناختي و افسردگي زنان نیز بيش از مردان گزارش شد. نتيجه‌گيري: شيوع اختلالات روان‌پزشكي در سالمندان مقيم سراي سالمندان بيش از سالمندان خارج از این مراکز ميباشد که علت آن احتمالاً ناهمگونی جامعۀ سالمند این مراکز و نیز عوامل استرسزای مختلف است.

رویکردی شناختی به یک فعل چندمعنای فارسی

هدف اين پژوهش، بررسي ارتباط فرایند چندمعنايي يكي از افعال سادۀ فارسي با عوامل شناختي است. پژوهش حاضر اين فرضيه را بررسی کرده است كه چندمعنايي به عنوان فرایندي زباني که طي آن يك عنصر واژگاني (در اينجا يك فعل ساده) چندين معناي مختلف مي‌یابد، رخدادی تصادفي نبوده، بلكه اساس آن قواي شناختي است و تفاوتهاي روش شناختي بر بررسي معنايي واژگان تأثیر می‌گذارد. روش:‌ اين پژوهش با توجه به هدف، يك تحقيق نظري و براساس جمع-آوري دادهها، يك تحقيق توصيفي (غيرآزمايشگاهي) و پس‌رويدادي (علّي- مقايسه‌اي) است. نمونه‌های پژوهش به طور تصادفي از آثار كلاسيك، نو و زبان محاوره جمعآوري شدند. یافته‌ها:‌ از ويژگيهاي نظام فعلي زبان فارسي، تعداد بسيار محدود افعال ساده (تقریباً 115 تا-130) است، در حالي ‌ كه در زبانهایي مثل انگليسي و فرانسه اين نوع افعال بسيار زيادند. چندمعنايي يا در واقع وجود چندين معني براي يك عنصر واژگاني، جانشین مناسبي براي جبران اين كمبود مي‌باشد. در اين پژوهش، چندمعنايي فعل سادۀ «افتادن» براساس مفاهيمي چون مقوله‌بندي، نمونة نخستين، طرحوارههاي تصوري و مقوله‌هاي شعاعي (مباني اساسي در زبان‌شناسي شناختي) بررسی مي‌شود. نتيجه‌گیری‌: پس از بررسي نمونه‌ها، فرضيه تأييد و نشان داده شد كه گرايشها و تجارب جسماني و مادي بشر بر چگونگي مفهوم‌سازي و درك او از افعال چندمعنایی تأثير میگذارد. همچنين، معلوم شد كه بهترين كاربرد نمونة نخستين، در چندمعنايي است و روابط معنايي در يك واژه رابطه‌اي مدرج (و نه مطلق) می‌باشد.

بررسی تأثیر جنسیت بر نتایج نسخۀ فارسی آزمون دایکوتیک حافظۀ شنوایی- کلامی

هدف: آزمون دايكوتيك حافظة شنوايي- كلام ، ي يكي از آزمون هاي موجود براي ارزيابي عملكرد حافظة شنوايي- كلامي است. هدف پژوهش حاضر، بررسي تاثير جنسيت بر نتايج نسخة فارسي اين آزمون است . روش: در مطالعة مقطعي حاضر كه به روش توصيفي - تحليلي انجام شد، نسخة فارسي آزمون دايكوتيك حافظة شنواي ي- كلام ي در 110 جوان ( 55 زن و 55 مرد) سالم راست دست با ميانگين سني 7/ 1± 3/ 21 سال (محدود ة سني 18 تا 25 سال) اجرا و امتيازات دو گروه با استفاده از آزمون آماري t در نمونه هاي مستقل با يكديگر مقايسه شد. به علاوه، توانايي يادآوري كلمات به صورت تابعي از جايگاه آنها در فهرست، با استفاده از تحليل واريانس چندمتغيره در دو گروه زنان و مردان مورد مقايسه قرار گرف ت . يافته ها: ميانگين امتيازات زنان در آزمون دايكوتيك حافظة شنواي ي- كلام ي 0/ 1± 73 / 6 و ميانگين امتيازات مردان 98 / 0± 30 / 6 به دست آمد. تحليل آماري، بين ميانگين امتيازات دو گروه در آزمون دايكوتيك حافظة شنوايي- كلام ، ي تفاوت معناداري نشان داد ( 025 / p=0 ). بررسي »اثر سريال « حاكي از آن بود كه بين زنان و مردان در يادآوري كلمات ابتدايي و انتهايي تفاوت معناداري وجود ندارد (ب ه ترتيب، 188 / p=0 و 551 / p=0 )، اما توانايي دو گروه در يادآوري كلمات مياني، از نظر آماري به طور معنادار تفاوت داشت ( 005 / p=0 ). نتيجه گيري : بر اساس نتايج ب هدست آمده، نسخة فارسي آزمون دايكوتيك حافظة شنواي ي- كلام ، ي تفاوت عملكرد حافظه در دو جنس را نشان ميدهد كه با نتايج اكثر آزمونهاي اين نوع حافظه مشابه است.

مقایسۀ طرح¬واره‌های ناسازگار اولیه و ریشه‌های والدینی آنها در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری و گروه غیربالینی

هدف: مقايسۀ طرحواره‌هاي ناسازگار اوليه و ريشه‌هاي والديني اين طرحواره‌ها در مبتلايان به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري، اختلال وسواسي- اجباري و جمعيت غير‌باليني. روش: پژوهش حاضر از نوع پس‌رويدادي (علّي- مقايسه‌اي) و مقطعي است كه در نمونه‌اي 45 نفره (شامل 15 بيمار مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري، 15 بيمار مبتلا به اختلال وسواسي- اجباري و 15 نفر از جمعيت غير‌باليني) اجرا شد كه به‌ شيوۀ نمونه‌گيري در دسترس انتخاب شده‌ بودند. آزمودني‌ها با استفاده از پرسشنامة طرح-واره‌هاي ناسازگار يانگ و فرزندپروري يانگ مورد ارزيابي قرار گرفتند. برای‌ تحليل داده‌ها، از روش‌هاي آماري تحليل واريانس چندمتغيره و آمارهاي توصيفي استفاده شد. یافته‌ها: این پژوهش تفاوت معنادار گروه مبتلايان به اختلال وسواسي- اجباري را با گروه غير‌باليني در تمامي طرحوارهها‌ آشكار كرد. گروه مبتلايان به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري نيز در بيشتر طرحوارهها، به استثنای طرحواره‌هاي ايثار، شكست و محروميت هيجاني، با گروه غير‌باليني تفاوت معنادار داشت. دو گروه باليني (مبتلايان به اختلال وسواسي- اجباري و اختلال شخصيت وسواسي- اجباري) نيز فقط در طرحوارۀ ناسازگار اوليه محروميت هيجاني با هم تفاوت معنادار داشتند. در حوزۀ ريشه‌هاي والديني، تفاوت گروه مبتلايان به اختلال وسواسي- اجباري با گروه غير‌باليني بيشتر از تفاوت گروه مبتلايان به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري با گروه غير‌باليني بود. دو گروه ‌باليني نیز بر اساس چهار طرحوارۀ محروميت هيجاني، نقص/ شرم، رها‌شدگي/ بي‌ثباتي و بي‌اعتمادي/ بدرفتاري در حوزۀ ريشه‌هاي والديني از هم متمايز بودند. نتيجه‌گيري: نتايج به‌طور كلي تفاوت معنادار دو گروه باليني را با گروه غير‌باليني در طرح‌واره‌هاي ناسازگار اوليه نشان میدهد. علاوه‌بر اين، پژوهش بيانگر شباهت ساختارهاي عميق شناختي دو گروه باليني و در نتیجه وجود ارتباط بين اين دو اختلال است.

« بعدی  ۲۷۸  ۲۷۷  ۲۷۶  ۲۷۵  ۲۷۴  ۲۷۳  ۲۷۲  ۲۷۱  ۲۷۰  ۲۶۹  ۲۶۸  ۲۶۷  ۲۶۶  ۲۶۵  ۲۶۴  ۲۶۳  ۲۶۲  ۲۶۱  ۲۶۰  ۲۵۹  قبلی »